به نام قبله ایرانیان به نام حرم
به نام خادم و جاروکش و غلام حرم
به نام پنجره فولاد و لطف بسیارش
به نام این همه خیر علی الدوام حرم
ولادت امام رضا(ع)
من و معشوق… حرم… عرض ادب یا معشوق!
حرم و عرض ادب… عشق… خدا… با معشوق
کفتران حرم عشق به ما فهماندند
دیگران یکسره بیرون ز دل الا معشوق
بر دوش خود بریز دو زلف سیاه را
بالا مبر ز خسته دلان سوز و آه را
در”بست طوسی”تو چه رنگی دویده است
کز لطف می خرند سپید و سیاه را
گفت با خود کلاغ قصه ی من
آسمان هم مرا نمیخواهد
همه اینجا سفید رو هستند
هیچ کس رو سیا نمیخواهد
صبح ها تا به طلوع و سحر آراییِ شمس
می نشینم که ببینم همه زیباییِ شمس
آن زمانی که چو طاووس پرش باز کند
فجر صادق شده,بنشین به تماشایی شمس
باید شکست ساغر و از می وضو گرفت
باید ز دست بانی باده سبو گرفت
از عرش آمده است… زمین آبرو گرفت
هر عاشقی که باده ی خود را از او گرفت
بر جان عاشقان ولایت خبر رسید
نوباوه ی بتول به وقت سحر رسید
از برکتش خدا به گدا بیشتر رسید
امشب ز راه زاده ی زهرا اگر رسید:
میرسد الطاف بر جمع فقیران بیشتر
چون عنایت میرسد از سمت سلطان بیشتر
از طبیبان جهانی غصه پنهان میکنم
درد ما را پنجره فولاد درمان بیشتر
از بس شب ولادت تو شاد می شود
از بندِ غصّه , قلب من آزاد می شود
این شهر غم گرفته ی تاریک و سوت و کور
از برکت قُـــدوم تو آباد می شــود
خسته از روزگار بودم که
به دلم یادی از خدا امد
زیر این قطره قطره ی اشکم
نا خداگاه یا رضا امد
با شوق زیارت تو راهی شده ام
درحوض عطوفت توماهی شده ام
نا واردم اما روی این گنبد زرد
شادم که منم کفترچاهی شده ام