شعر ولادت امام رضا (ع)

من و معشوق… حرم… عرض ادب یا معشوق!

من و معشوق… حرم… عرض ادب یا معشوق!
حرم و عرض ادب… عشق… خدا… با معشوق
کفتران حرم عشق به ما فهماندند
دیگران یکسره بیرون ز دل الا معشوق

آسمان تشنه‌ی باران نگاهی زیبا
تشنگی منتظر و جلوه‌ی دریا معشوق
هر چه در گوشه‌ی خلوت به تمنا گفتم
روی لب آمد و یکباره به نجوا: معشوق!
طاق ابروی حرم طاقت و تابم را برد
من کجا و دل بی‌تاب و تماشا: معشوق!
نوری از گنبد زردش به دلم روشن شد
پا به پای دل معشوق قدم تا معشوق
زندگی فرصت شوق است که در صحن سکوت
بدوی جامه‌دران فاصله‌ها را: معشوق
دست در دست خودت با چمدانی از اشک
سینه لبریز عطش گریه که مولا! معشوق!
آمدم حرف دلم را بنویسم به ضریح
من و معشوق… حرم… عرض ادب یا معشوق!

مصطفی کارگر

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا