به دفتر قلم شعر تر می گذارد
سپس قافیه را شکر می گذارد
تو روح تهجد شدی پس خداوند
طلوع تو را در سحر می گذارد
گودال قتلگاه
ابرو گره زدی و گره خوردلشکری
“به به”به این صلابت وشور و دلاوری
وقتی میان معرکه شمشیر میزنی
یک نسخه ی برابراصلی زحیدری
کربلا: کل دین اسلام است
صورتی از مقـابـله با کفر
نه فقط یک زمین خاکی,که
یک عقیده ست: ازخدا تا کفر*
قبول کنکه شبیه حصیر افتادی
قبول کنته گودال گیر افتادی
مخواه تاکه سر من به گریه بند شود
بگو چکارکنم از تنت بلند شود
بلند مرتبه شاهی و پیکرت افتاد
همین که پیکرت افتاد خواهرت افتاد
تو نیزه خوردی و یک مرتبه زمین خوردی
هزار مرتبه زینب, برابرت افتاد