شعر گودال قتلگاه

گودال

 

بلند مرتبه شاهی و پیکرت افتاد

همین که پیکرت افتاد خواهرت افتاد

 

تو نیزه خوردی و یک مرتبه زمین خوردی

هزار مرتبه زینب, برابرت افتاد

 

همین که از طرف جمعیت دو تا چکمه

رسید اول گودال, مادرت افتاد

 

تو را به خاطر دِرهم چه دَرهمت کردند

چنان که شرح تن تو به آخرت افتاد

 

ولی به جان خودت خواهرت مقصر نیست

در آن شلوغی اگر بارها سرت افتاد

 

خبر رسید که انگشتر تو را بردند

میان راه, النگوی دخترت افتاد

 

کنار خیمه رسیده است لشگر کوفه

و خواهر توبه یاد برادرت افتاد

 علی اکبر لطیفیان

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا