یاسرمسافر

دست به پهلو…

دست وپا میزنی و دست به پهلو دارد

مادرتو نگران چشم به این سو دارد

یادشانه زدن موی سرت افتادم

بی حیاشمر چرا پنجه به گیسو دارد

گل معصوم

((به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد ))1

هرچه کردیم که در خیمه شود بند نشد

پدرشکوهی پر از صبر و شکیبایی بود

به پدراین گل معصوم همانند نشد

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

آیا شود که روزی ما کربلا کنند

ما را که بین روضه به آتش کشیده اند

فردای حشر وارد دوزخ چرا کنند ؟

گریه کن گریه عزیزم که سبکتر بشوی

گریه کن گریه عزیزم که سبکتر بشوی

وقت آن نیست که اینگونه کبوتر بشوی

همسر تازه جوانم نکند خسته شدی

نکند باعث تنهایی حیدر بشوی

دکمه بازگشت به بالا