تا نگاهی به ما کند زهرا
مستمند عطاش میمانیم
سائلش بوده ایم از ازل و
نوکربچه هاش می مانیم
تا نگاهی به ما کند زهرا
مستمند عطاش میمانیم
سائلش بوده ایم از ازل و
نوکربچه هاش می مانیم
راه دادی و مرا دادی خجالت مثل قبل
دست من آخر رساندی برگ دعوت مثل قبل
مثل هرسال آمدم.. دارم به تو رو میزنم
باز کن آغوش خود را با محبت مثل قبل
ای خسته ی دل خسته ی آزار کشیده
در پایِ علی زحمتِ بسیار کشیده
تو دست به رو داری و من دست به خواهش
کارِ من و تو هر دو به اصرار کشیده
من بیشتر برای شما گریه می کنم
دیگر نپرس اینکه چرا گریه می کنم
آقا , تمام فاطمه نذرِ نگاه توست
آری امیر , داغ تُرا گریه می کنم
شکسته تر شده و دستبر کمر دارد
چه پیش آمده ! آیاحسن خبر دارد؟
به گریه گفت که زینب مواظب خودباش
عبور کردن از این کوچه ها خطردارد
شُور کردند که دهند تو را عذاب
اولی و دومی های خراب
مانده روی خاک آن ختم رسل
در سر خود آورند چندین سراب
پشت در ای گل من برگ و برت مانده بهجا
ملک سوخته ام بال و پرت مانده به جا
پر شده شهر از اینکه تو دگر خواهی رفت
روی دیوار گلی ام خبرت مانده به جا
حلقه عشق اگر هست , نگین فاطمه است
وجه حق را ز ازل نور جبین فاطمه است
ز خدا آمده هر دم ز خدا می گوید
آنکه با عشق الهی است عجین فاطمه است
اینجا که کسی پنجه بهدیوار کشیده ست
دستی ز وفا نقش غم یار کشیده ست
این در که چنین سوخته و دود گرفته ست
آتش به دلی خسته ز اغیار کشیده ست
روبهان بر همسر شیر خدا سیلی زدند
در بهشت وحی بر خیر النسا سیلی زدند
نا مسلمانان که از دین و قرآن می زدند
بر رخ تطهیر و قدر و هل اتی سیلی زدند