نکرده است به عهدش کسی وفا مسلم
رسیده ای به سرانجام ماجرا مسلم
علی ندیده وفا از اهالی این شهر
نشسته ای به امید وفا چرا مسلم؟
نکرده است به عهدش کسی وفا مسلم
رسیده ای به سرانجام ماجرا مسلم
علی ندیده وفا از اهالی این شهر
نشسته ای به امید وفا چرا مسلم؟
تن بى سر شده چون بیکس و بى یار شود
بازى دست اراذل سر بازار شود
ترسم این است بلایى که سر من امد
بین گودال سر جسم تو تکرار شود
دیوار غصه بر سرم آوار شد حسین
تاریخ رنجفاطمه تکرار شد حسین
آییـنهیصــداقت قلب تمام شهر
مجروح تازیانهی زنــگار شد حسین