روزگاری می شود با گریه و غم زنده ام
من همین که مجلس روضه بیایم زنده ام
چند ماهی می شود چشم انتظارش بوده ام
با امید نوکریِ در محرم زنده ام
روزگاری می شود با گریه و غم زنده ام
من همین که مجلس روضه بیایم زنده ام
چند ماهی می شود چشم انتظارش بوده ام
با امید نوکریِ در محرم زنده ام
تا پَرِ سوخته اش را سوی گهواره کشید…
و پر و بال گرفت و به سوی عرش پرید…
و ملائک همه دیدند که ممتاز شده است…
این سرافکندهٔ دیروز سرافراز شده است…
هرچه بادا باد اما عشق باد
عشق بادا عشق بادا عشق باد
جوهر این عاشقیها عشق باد
کارِ دنیا کارِ فردا عشق باد
عقل رفت وگفت تنها عشق باد
گرچه درراه عشق جازده ام
من به این نفس پشت پازده ام
روی من را زمین نزن آقا
من که قید بجز تورا زده ام
دمی که نیزه به قصد گزند می آید
خدا به پای خودش در کمند می آید
چکد ز کنج لبت لااله الاالله…
به حرف, زخمی مشکل پسند می آید
هرکس دچارت گشت پس زد چاره ها را
بیچاره خود کرده ای بیچاره ها را
خورشید را هم مشتری خویش کردی
مجذوب نورت کرده ای سیاره ها را
آواره ی عشقیم و غم خانه نداریم
بلبل صفتیم و هوس لانه نداریم
آنقدر خمار گل خوشبوی حسینیم
کز شدت مستی غم میخانه نداریم
به لطف مهر خزان,ساعتى زمان برگشت
ویا به قهربهار از زمین,خزان برگشت
گرفت,بغض گلوگیرى,آسمان را سخت
صداى خنده ى بى وقفه بر دهان برگشت
دل آشفته اگر حسین میگه
درد داره که انقدر حسین میگه
پر پروانه میخواد بسوزه که
پای شمع تا به سحر حسین میگه
ما را سری ست گرم هوای تو یاحسین
آن هم سری که گشته فدای تو یاحسین
با اینکه عافیـت طلبی در مرام مـاست
ما را ست اشتـیاقِ بَـــلای تو یاحسین
نبرده ام به خدا بویی از مسلمانی
برهنه آمده ام در حجاب ظلمانی
اسیر پنجه ی نوعی تسلسُلم یک عمر
همیشه کار غلط بعد هم پشیمانی
بیچاره دلی که به محبت نتپیده است
یا در ره معشوق مشقت نخریده است
بیچاره کسی که شب جمعه شده اما
از گوشه ی چشمش نم غربت نچکیده است