اشعار فراق امام زمان عج

شبیه شمع

بهار آمده و زرد مانده حاصل ما
هنوز قحطی لبخند توست مشکل ما

اگرچه کوچه ی ما رخت سبز پوشیده
هنوز رنگ عزاخانه هاست منزل ما

آه از فردا

 

امان ز گریه ی امروز و آه از فردا
بگو نتابد خورشید و ماه از فردا

دوباره چاله ی هجر تو پر نشد امروز
تو چاره کن که نیفتم به چاه از فردا

طلبکار توایم

 

با وجودی که یقینأ ما بدهکار توایم
مانده ام دیگر چرا دائم طلبکار توایم

نه نشد باشیم ما زینت برای اهلبیت
شرمسارم اکثر اوقات را عار توایم

هجرانش

چه رأس ها که نرفته به دار هجرانش

ولی به وصل نشد ختم, کار هجرانش

پر از غم است دلم با وجود این اصلا

غمی نمانده برایم کنار هجرانش

شعر مناجات با امام زمان عج

تو رو میخوام برا دلم
منو میخوای برای چی؟
هنوز به پام صبر میکنی؟
منتظری به پای کی؟

شعر مناجات امام زمان عج

تاریکی ام, تا نور یارمه جبین نیست
بی تو گل زهرا, بهاری در زمین نیست
امسال هم با جمعه هایش می رسند و…
تقویم هم بی تو به غیراز نقطه چین نیست

مناجات با امام زمان عج در فاطمیه

دلتنگ بهاریم بهاری که نداریم

دنبالِ مزاریم مزاری که نداریم

دریاب زمین را به قراری که نداریم

این چشم بیارا به غباری که نداریم

شعر مناجات با امام زمان عج

شدم دهان به دهان با غم نبودن تو
دوباره دست به دست قلم گذاشته ام

اگر که جمع کنم من همه دعا ها را
برای آمدنت باز کم گذاشته ام

شعر مناجات با امام زمان عج

امروز هم بدون طلوعت گذشت ورفت

شایدخدا بخواهد و فردا ببینمت

مانند موج در به در ساحل توام

بگذار ای حقیقت دریا ببینمت

غفلت

کیست تا خانه‌ی ویران‌شده تعمیر کند
تا مرا بر در میخانه به زنجیر کند

گرچه موسی نشدم طالب خضر عشقم
تا که راه و روشم یکسره تغییر کند

صدا زدیم

تو صاحبش شدی و هی زمان ادامه دار شد
نیامدی و روز و شب جهان ادامه دار شد

نشست تیر پشت تیر روی پلکهایت و
درابروان نافذت کمان ادامه دار شد

اینهمه دورویی

زیباترین بهانه برای سرودنی
تنها دلیل خلقت بود و نبودنی

با تو شروع میشود این بار شعر من
زیرا فقط تویی تو هوادار شعر من

دکمه بازگشت به بالا