هر کس به طریقی امتحان داد آن روز
باد آتش خانه را توان داد آن روز
از داغ پسر پشت دَرِ خانه ی وحی
صدیقه ی داغ دیده جان داد آن روز
هر کس به طریقی امتحان داد آن روز
باد آتش خانه را توان داد آن روز
از داغ پسر پشت دَرِ خانه ی وحی
صدیقه ی داغ دیده جان داد آن روز
پای تو اهل بکا کم میارن
صائبا محتشما کم میارن
واسه تو شعر و قصیده کم میگن
واسه مدحت شعرا کم میارن
جمعیت آنطرف و این طرف در مادر
میشود در همه جا جوشن حیدر مادر
هیزم جمع شده,حمله لشکر,مادر
پاگرفته همه جا ناله ی مادر مادر
بر جان خانه کینه ای شعله ور افتاد
آنقدر زد آنقدر زد آخر در افتاد
ای کاش می چرخید از لولا در, اما
در وا نشد افتاد, روی مادر افتاد
عزای محسن شش ماهه گرچه باب نباشد
برای اهل یقین داغ او عذاب نباشد
شهید راه علی شد درون خانه از این رو
که دست های خدا بسته ی طناب نباشد
سرِ انکار , آخر کار , خواهد رفت بر دارش
خدایا جان من را هم اگر راضی است بردارش
چرا راضی شوم بر بیعتی که از همان اول
به سقط بار آتشبار زهرا بسته شد بارش؟
ریختند و وحشیانه با لگد در را زدند
عده ای هم جای در… پهلوی مادر را زدند
عده ای هیزم به دست و عده ای هم با قلاف
بی هوا آتش به پا کردند وهی… در را زدند
گرفت فرصت دیدار آسمانش را
به دست ضربه ی در, طاقت و توانش را
چقدر حسرت دیدار ماند بر قلبِ
پدر که خوب ندیده است پهلوانش را