ای پسر بی بدل آفتاب
دیده تو وصف زلالی آب
پلک تو باشد ورقی از کتاب
پلک بزن سوره نوری بتاب
ای پسر بی بدل آفتاب
دیده تو وصف زلالی آب
پلک تو باشد ورقی از کتاب
پلک بزن سوره نوری بتاب
بر درد دست بسته ام درمان ندارم
جایی بجز این گوشۀ زندان ندارم
می خواست دشمن از علی چیزی نگویم
بالاتر از این دردِ بی درمان ندارم
تا قیامت بنویسم اگر از پروانه
ندهم جز خبرى مختصر از پروانه
زندگى کردن عشاق تماما درس است
میشود یاد گرفت آنقدر از پروانه
این شمع وقتی رفته سوسو رو به قبله
خورشید می تابد ازاین سو رو به قبله
وقت نماز فاطمه مانده ست عقلم
قبله به او رو کرده یا او رو به قبله؟