اشعار مناجات

نامِ علی در دل من مُنجلی‌ست

نامِ علی در دل من مُنجلی‌ست
نمازِ بی حُبّ علی مَعطلی‌ست

دل‌نگرانِ محشرم نیستم
رمز ورودم به بهشت یاعلی‌ست

نبرده ام به خدا بویی از مسلمانی

نبرده ام به خدا بویی از مسلمانی
برهنه آمده ام در حجاب ظلمانی

اسیر پنجه ی نوعی تسلسُلم یک عمر
همیشه کار غلط بعد هم پشیمانی

میخواهی از فردا بگویم یا گذشته؟

میخواهی از فردا بگویم یا گذشته؟
یا حال و روزی که در این شبها گذشته؟

در روضه یاد کربلا هستم, غمم را
میفهمد آنکه تشنه از دریا گذشته

علی که خٓلق کند,جبر و اختیار یکی ست

علی که خٓلق کند,جبر و اختیار یکی ست
مُخیّریم ولی,اختیار دار یکی ست

برای آنکه غرض مستی است از نامش
عشاء نشئگی و مغرب خمار یکی ست

چشم های نوکرت ,خیره به سوی پرچم است

چشم های نوکرت ,خیره به سوی پرچم است
آبروی این گدا از آبروی پرچم است
من پناهنده شدم .اینجا به امید آمدم
هر کسی محرم شده در جست و جوی پرچم است

آقا مبارک است رَدای امامتت

آقا مبارک است رَدای امامتت
ای غایب از نظر به فدای امامت

می خواستند حق تو را هم قضا کنند
کَذاّبها کجا و عبای امامت

ظاهراً دارم به روی سینه و سر میزنم

ظاهراً دارم به روی سینه و سر میزنم
باطناً دارم توسل میکنم در میزنم

روی بال حضرت جبریل پروازم دهند
آن زمانی که سر تیغ علم “پر” میزنم

ما نوکرت هستیم دیارت,قرن ماست..

ما نوکرت هستیم دیارت,قرن ماست..
ما بلبل صحنیم که بامت چمن ماست

هرشب؛ همه محتاجِ همین در زدن هستیم
سینه زدنِ ما همه اش در زدنِ ماست

هر گدایی بر عطای تو توکل می کند

هر گدایی بر عطای تو توکل می کند
هر گرفتاری به درگاهت توسل می کند

من تعجب میکنم از راز این صحن و سرا
طبع هرشاعر که می آید حرم گل می کند

مثل اویسی که قرن را دوست دارد

مثل اویسی که قرن را دوست دارد
این چشم هم دریا شدن را دوست دارد

عاشق ندارد میل برگشتن به منزل
شب تا سحر پرپر زدن را دوست دارد

بانو برایت یک غزل ماتم نوشتم

بانو برایت یک غزل ماتم نوشتم
هر بیت را با خون دل با غم نوشتم

از شبنم غم طینت ما را سرشت اند
امشب من از آن خاک و آن شبنم نوشم

دردهایم اکثرش روزی به درمان می رسد

دردهایم اکثرش روزی به درمان می رسد
یوسف گم گشته هم روزی به کنعان می رسد

اربعین که بسته شد راه حرم بر روی من
ای خدا پس کِیْ قرارِ زیر ایوان می رسد

دکمه بازگشت به بالا