چه افتخاری از این خوبتر که دختر شد
به نام فاطمه پیوند خورد و محشر شد
که آمد و به پدر شادی دوچندان داد
رسید و مایه ی آرامش برادر شد
چه افتخاری از این خوبتر که دختر شد
به نام فاطمه پیوند خورد و محشر شد
که آمد و به پدر شادی دوچندان داد
رسید و مایه ی آرامش برادر شد
رحمت بی وقفه ای ایجاد شد
آمد و عرش خدا آباد شد
خانه ی موسی بن جعفر شاد شد
غصه و غم از دلم آزاد شد
نم نمک بوی بهاران میرسد
بوی سرسبزی ریحان میرسد
باز دل ها در تلاطم آمده
بار دیگر باز طوفان میرسد
سفره دار قدیمی دنیا
ای کریم شفیعه ی فردا
گنبدت را نگاه می کرم
خوش به حال پر کبوترها
وقتی دلم کنار ضریح تو جا گرفت
نوری ز فیض کوثر بی انتها گرفت
یادم نمی رود که ز الطاف مرقدت
هر بار قلب مرده من هم شفا گرفت
اینجا حریم عاطفه ها گم نمی شود
هرگز به حب و بغض تفاهم نمی شود
اینجا حریم دوستیِ آل احمداست
حبّ علی بدون تنعّم نمی شود
صاعقه آسا به خدا می رسیم
به شرح کوثر و کساء می رسیم
همدم خورشید نفس می زنیم
با تو به مشهدالرّضا می رسیم
دست مرا گرفت وبه دست قلم گذاشت
حسی که باز پای مرا درحرم گذاشت
حسی که اشکوار به چشمم قدم گذاشت
تا ((اشفعی لنا))به لبم دم به دم گذاشت