ام ابیها

دست بر پهلو

غریبی مرا آنان چو دیدند

به درب خانه ام اتش کشیدند

لگد بر در زدو دیدم به چشمم

چگونه یاس را از شاخه چیدند

دست به دیوار

مادر از زندگی خویش تو بیزار مشو

ای قرار دل من خسته ز دلدار مشو

خیز و تا جمع کنم بستر خونین تو را

مرو از هوش دگر خسته و بیمارمشو

سایه سر حیدر

ای بهشت آرزویم پر مکش

سایه ات را از سر حیدر مکش

 

آفتابم شب مکن روز مرا

خیز و بنگرحال امروز مرا

ناله زد بین در و دیوار

سینه لبریز فراق یار, حتی بیشتر

دل اسیر خنده‌ی دلدار, حتی بیشتر

 

گفت احمد, حسن اگر شخصی شود1

می‌شود ار فاطمه سرشار, حتی بیشتر

سکوت شب

امشب سکوت شهر پر از عطر یاس شد

تابوت روی دوش یتیمان فاطمه است …

محسن نورپور

 

بزن قنفذ …

دلم پر خون ز غوغای زمانه

بزن قنفذ بزن با تازیانه

که تا حیدر پرو بالم نبیند

وصیت می کنم غسل شبانه

 علی آمره

رفتی شکست …

لرزه نشسته است به دست دعای تو

شد سر به زیر پیش همه مرتضای تو

حال تو بست دست مرا آن طناب نه

حالم گرفته است زحال و هوای تو

دلم شور می زند

کوچه پر از صداست, دلم شور می زند

این ناله از کجاست؟ دلم شور می زند

دستی زمخت, آمده بالا در ازدحام…

این مرد بی حیاست, دلم شور می زند

به رنج شانه زدی گیسوان زینب را

قلم به دفتر حق نقش شوکتت انداخت

تمام جلوه ای از شرح آیتت انداخت

نبود جاده و پایی قدم در آن بزنم

خدا دلم به مسیر محبتت انداخت

دعـا بس اسـت عـزیـزم …

دعـا بس اسـت عـزیـزم بـرای همسایه 

کمی دعـا به خودت کن به جـای همسایه

بـرای تک تکشان مغفـرت طلب کـردی 

ولـی بـه روت درآمـد صـدای همسایه

لحظه ی غسل

رسید لحظه ی غسل گل جوان علی

چه تازه گشته دوباره غم نهان علی

خدا نمانده توانی به بازوان علی

و خیره مانده به تابوت دیدگان علی

یا زوجه ولی الله

علی بود صدف عشق و گوهرش زهراست

علی است اهل کسائی که محورش زهراست

علی است صاحب بیت شرافت و عظمت

علی ابوالحسنین است و همسرش زهراست

دکمه بازگشت به بالا