بریده ام ز همه تا که یار من باشی
قرار این جگر بی قرار من باشی
ز هرچه غیر تو خالی نموده ام دل را
به این امید که یک دَم نگار من باشی
بریده ام ز همه تا که یار من باشی
قرار این جگر بی قرار من باشی
ز هرچه غیر تو خالی نموده ام دل را
به این امید که یک دَم نگار من باشی
ما نوکرت هستیم دیارت,قرن ماست..
ما بلبل صحنیم که بامت چمن ماست
هرشب؛ همه محتاجِ همین در زدن هستیم
سینه زدنِ ما همه اش در زدنِ ماست
به لطف شاه کرم , باز روزه میگیرم
شکسته بال و پرم , باز روزه میگیرم
اگر شود برسم کربلا در این رمضان
کنار تاج سرم , باز روزه میگیرم
وقتش رسیده نوکرتان جان فدا شود
یک روز نذر روضه خون خدا شود
وقتش رسیده حال و هوایی عوض کنم
این قلب کوچکم ز شما در عزا شود
نوشتم اول خط بسمه تعالی سر
بلند مرتبه پیکر بلندبالا سر
فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد
که بندهی تو نخواهد گذاشت هرجا سر
این چه حرفی ست که در عالم بالاست بهشت
هر کجا حرف ” حسین ” است همان جاست بهشت
رضا رسول زاده
من شدم عاشق تو یا تو شدی عاشق من؟!
لطف ارباب به نوکر چه زیاد است زیاد…
رضا قربانی
چشم می بندی و بغض کهنه ات وا می شود
تازه پیدا می شود آدم که تنها می شود
دفتر نقاشی آن روزها یادش بخیر
راستی! خورشید با آبی چه زیبا می شود
هرکسی خواسته باشد به خدایی برسد
باید از کشتی تو راهنمایی برسد
نه فقط فطرس پر سوخته ی تو حتی
بی تو جبریل محال است به جایی برسد