وا مانده زخم سینه از مسمار وامانده
در حسرت بهبود زخم تو دوا مانده
ما نیز بیماریم از بیماری ات بانو
پس خوب شو زهرا و اینگونه شفامان ده
وا مانده زخم سینه از مسمار وامانده
در حسرت بهبود زخم تو دوا مانده
ما نیز بیماریم از بیماری ات بانو
پس خوب شو زهرا و اینگونه شفامان ده
تاوان بگیر از ما ولی در این زمان نه
ما را به ماه ات میهمان کن، امتحان نه
با هرچه میخواهی بزن اما عزیزم
با دوریِّ از روضه و گریه کنان نه
مانند مویت شد پریشان روزگارم
نامت دلیلِ گریه ی بی اختیارم
مثل جوان از دست داده، وقتِ گریه
تا هفت خانه میرود داد و هوارم
نوبهارم چراغ خانه ی من
سر به زانو بگیر اما باش
تو فقط خوب شو عزیز دلم
از علی رو بگیر اما باش
کوفه همان شهری که مسلم کوچه گردش بود
کوفه همان شهری که تنها طوعه مردش بود
یک پیرزن تنها پناه ناله هایم بود
خون دل و اشک بصر تنها غذایم بود
رفیق گمشده ات را بخواه برگردد
امید دارد از این کوره راه برگردد
نگاه توست که من را به راه آوردست
خدا نکرده اگر آن نگاه برگردد….
قسمتم بوده بال و پر بزنم
ناله از گوشه ی جگر بزنم
سائلم افتخار من این است
پشت این در همیشه در بزنم
چه بگویم چرا شروع کنم
مانده ام از کجا شروع کنم
اشبه الناس به رسول الله
از رسول خدا شروع کنم
با کف خالی و دل پر خون
امدم تا دوباره در بزنم
سر شب با دو پلک تر شده ام
امدم ناله تا سحر بزنم
اون روزی که خونمونو در زدن
ریشه جونمو با تبر زدن
همه گفتن چقد عاشق همین
اخرش زندگیمو نظر زدن
شروع میشود این روضه ابتدا با در
چه تلخ کرده تمامی ماجرا را در
بهشت بود شب و روز و مرتضی تا در
چهل نفر طرفی و به پشت در ما در
به تو مستان لقب ساقی کوثر دادند
بیخود از خود شده و “نادعلی” سر دادند
از شراب تو به جبریل تعارف کردند
شوق پرواز تو را هم به کبوتر دادند