بقیع

یا سید الساجدین(ع)

غمش هم مثل اشکش بی حسابه
جلو روش آب اگه باشه عذابه
چهل ساله میگه الشام الشام
هنوزم فکر اون بزم شرابه

اندوه و ماتم

یک عمر با اندوه و ماتم زندگی کردی
در بزم اشک و روضه و غم زندگی کردی

جریان به جریان زمزمه کردی شهادت را
باران به باران مثل زمزم زندگی کردی

آقای من

غم از نگاهت در زمین و آسمان جاری است
رودی خروشان از دلت تا بیکران جاری است

این غم شبیه هیچ اندوه مجسم نیست
جز اشک بر زخم دلت انگار مرهم نیست

یا سیدالساجدین

بسم عشقی که نشسته در دلم
عُلقه اش آمیخته شد با گلم
هست کل آبرو و حاصلم
فخر دارم تا قیامت سائلم

وصف ماه

هرچه بین راه گفتم شد علی
هرچه وصف ماه گفتم شد علی
هرچه مدح شاه گفتم شد علی
هرچه بسم الله گفتم شد علی

سجاده‌ی عشق

کیستی ای که چنین بویِ علی را داری
روی چشمان خود اَبرویِ علی را داری

پرده مَنداز کمی مانده تو را سجده کنیم
بسکه در خویش سر و روی علی را داری

یا سیدالساجدین

گفتند که در جاه و جلالت جبروت است
دیدیم که در ماهِ جمالت ملکوت است

سوگند که در باغِ بهشتی که نباشی
آدم همه‌ی عمر به دنبال هبوط است

آقای من

روز ازل وقتی که صیاد آفریدند
ما را میان دام، آزاد آفریدند

ما خانه‌های در مسیرِ سیلِ اشکیم
ویرانه را در «گریه‌آباد» آفریدند

علیّ بن الحُسین

ای علـی اوّل از آل علـی
وارث اِکرام و اِجلال علی

پیشتاز و پیشوای اهل دین
مظهر توحید فخرُ العارفین

یا زین العابدین

ماییم مست جام تو یا زین العابدین
خانه خراب نام تو یا زین العابدین
هستیم مرغ بام تو یا زین العابدین
مست علی الدوام تو یا زین العابدین

یا الله

ابلیس حِقد و کینه را بیکار نگذاشت
بیت خدا را نیز بی آزار نگذاشت

گفتند زهرا پشت این در ایستاده
گفتند او را راحتش بگذار، نگذاشت

وای مادرم

ای شمع من نبودن نورت مصیبت است
از کوچه رد نشو که عبورت مصیبت است
بعد از عبور زخم غرورت مصیبت است
طی کردن مسافت دورت مصیبت است

دکمه بازگشت به بالا