جواد الائمه

غریب ترین

ای حجره ات غریب ترین جای این جهان
در قتلگاهت…. آه… کسی نیست روضه خوان

جز مادری جوان که ز جان آه می کشد
هنگام دست و پا زدنت با قدی کمان

نام خداوندِ رضا

مینویسم سر خط نام خداوندِ رضا

شعر امروز بپرداز به لبخند رضا

آنکه با آمدنش آمده محشر چه کسی ست؟

از تو در آل نبی با برکت تر چه کسی ست؟

با اجازه, گر شود

باده را تاآخرش سر می کشم

آسمانی میشوم پر می کشم

همچو مِی میخواستم یک دل شوم

با اجازه, گرشود, دعبل شوم

أین الرَّجبیُّون

از عرش ندا آمده أین الرَّجبیُّون

پیغام خدا آمده أین الرَّجبیُّون

شفّافیِّ آئینه ی این سینه خدائیست

مصراع به مصراع من اینبار رضائیست

دفتر شعرم

از لا به لای دفتر شعرم عبور خواهم کرد

امشب تمام قافیه ها را مرور خواهم کرد 

انشای جمله های ملیحانه تو را

با کاغذی زجنس محبت نمور خواهم کرد 

فرداها

طلوع چشم تو را افتاب باور کرد

هوای امدنت چشم را کبوتر کرد

ستاره هم به نوایی رسید از نورت

حضور سبز تو حال زمانه بهتر کرد

دکمه بازگشت به بالا