حدیث اشک

شعر ولادت حضرت صاحب الزمان عج

عشق رختیست که بر قامت جان دوخته ایم
این متاعی است که جان داده و نفروخته ایم

ترس از فقر ونداری دو جهان در ما نیست
عشق رزقیست که تا آخرت اندوخته ایم

شعر مدح و ولادت امام زمان عج

به کام خلق نشاطی که میدهد رطبش
هزار سال دگر هم نمی رود طربش

طبابتی ست برای طبیب ما که هنوز
نرفته هیچ مریضی به جانب مطبش

شعر ولادت امام زمان عج

سیزده بار زمین خورد دلم
سیزده مرتبه افسرد دلم
دفعه ی چاردهم مرد دلم
ناگه از قبر خودش دل پا شد
بخت من نیمه ی شعبان وا شد

شعر مدح امام زمان عج

هرکسی دارد نگاه یک‌نفر را پشت سر
زودتر باید بیندازد سفر را پشت سر

جنگجویان جهان شمشیر دارند و شما
صلح جویی چون که میبندی سِپر را پشت سر

شعر ولادت امام زمان عج

سلام نازترین مطلع تغزل ها
سلام بازترین سفرۀ توسل ها
سلام واسطۀ فیض, بین ما و خدا
سلام تکیۀ مستحکم توکل ها

ایلیائیم

ایلیائیم از دهات شما
از تبارِ ترنُمات شما

آسمانها همیشه گُم بودند
پایِ هر سبزه‌ی حیات شما

شعر ولادت حضرت صاحب الزمان(عج)

ما خاک بوس آستان اهل بیتیم
شکر خدا از نوکران اهل بیتیم
مانوس, با پیر و جوان اهل بیتیم
دلدادگان دودمان اهل بیتیم

شعر ولادت حضرت صاحب الزمان (عج)

دمی که سیر وجودم الی السما می شد

تمام صفحه ی شعرم پر از خدا می شد

گمان کنم خبر از یار می رسد امشب

که باب فیض الهی به سینه وا می شد

شعر ولادت حضرت صاحب الزمان (ع)

خیلی وقته که شب وروز
آرزومند وصالم
به امید دیدن تو
میگذره هر روزِ سالم

شعر ولادت حضرت صاحب الزمان(عج)

همین که شامّه ام مستِ بوی نرگس شد
وصال, روزی این بینوای مُفلس شد
حضور حضرت معشوق در دلم حس شد
“ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد”

آفتابِ ابر ها

ما بنده ایم و اختیار از خود نداریم

جز آنکه سر بر خاک پای تو گذاریم

ما را گدای کوی دلبر خلق کردند

ما با گدای تو شدن سرمایه داریم

شعر ولادت امام زمان عج

دست افشانی کند سرو ِ سر ِ هر کوچه ای

جشن ها بر پا شده است بر معبر هر کوچه ای

این هزار و چندمین روز عبادت میشود

این هزار و چندمین جشن ولادت میشود

دکمه بازگشت به بالا