مینویسم کمی از لحنِ گرفتارِ بقیع
کمی از حالِ خودم , ساحتِ خونبارِ بقیع
زائری خسته و سَرگشته و بیمارِ بقیع
میگذارد سَرِ خود را , سَرِ دیوارِ بقیع
مینویسم کمی از لحنِ گرفتارِ بقیع
کمی از حالِ خودم , ساحتِ خونبارِ بقیع
زائری خسته و سَرگشته و بیمارِ بقیع
میگذارد سَرِ خود را , سَرِ دیوارِ بقیع
دیگر نمیشود به دلیل, اعتماد کرد
آری, دلیل, غصهی کم را زیاد کرد
دلتتنگیام به درد هیاهو نمیخورَد
دل, بیدلیل, از شب میخانه یاد کرد
بوی غم بوی عزا دارد بقیع
غربتی بی انتها دارد بقیع
اشک زهرا روی خاکش ریخته
روز و شب حال بکا دارد بقیع
دیدید اگر که یکسره در کنج خلوتیم
غرق محبتیم…به دنبال وصلتیم
هجران کشیده ایم…گناهی نکرده ایم
از دوری نگار پر از درد غربتیم
از بس که تلخی غم هجران چشیده ام
جانی نمانده است برایم…بریده ام
عیب وصال چیست نصیبم نمی شود؟
خیری که از فراق و جدایی ندیده ام
بین راه سامرا خورشید پیدا میشود
آسمان درهاش روی زائران وا میشود
یک حیاط کوچک و یک گنبد فیروزه ای
روستا با این حرم عرش معلی میشود
ای کرامت جرعه نوش هل اتایت یا علی
ای جوانمردی رهین لا فتایت یا علی
شرح احسانت به مسکین و یتیم و بر اسیر
قدسیان را کرده مات هل اتایت یا علی
اشکم که چاره ى دردت نمى شود
باید براى تو کارى کنم دگر
آخر چقدر زانو بغلم کنم؟ بگو
آخر چقدر گریه و زارى کنم دگر؟
بازهم نیمه ى شب گریه و آه آوردم
به در خانه ى تو باز پناه آوردم
روسیاهم که نشد توبه ى من مقبولت
واى بر من که فقط بار گناه آوردم
هر کس برای توبه مصمم نمی شود
با صد هزار موعظه آدم نمی شود
امروز اگر که فرصت توبه هدر دهیم
فردا همین مجال فراهم نمی شود
آن ها که سوی مرقد بانو پریده اند
از دیدگاه حضرت زینب پدیده اند
هرچند زندگی خود از دست داده اند
جایش شفاعت از خود زهرا خریده اند
من که هستم؟ سگ دربار غریب الغربا
همه عزّت سگ چیست؟ وفا داشتن است!
آنچه که در حرمش زود برآورده شود
آرزوی حرم کرب و بلا داشتن است
شاعر؟؟؟