حدیث اشک

شعر مناجات حضرت سید الکریم حسنی(ع)

تو چه کردی که تو را نام نهادند: کریم
مثل بابات حسن , مرتبه دادند: کریم

تو چه کردی که همه در عوض کرب و بلا
به روی خاک حریم تو فتادند , کریم

شعر روضه تخریب بقیع

بقیع از دست زمونه شــاکیه
غربتش از یه چیزایی حاکیه
مگه یادش میره اون روزایی رو
که دیده چادر مادر , خاکیه

شعر روضه تخریب بقیع

دنیای ما از هشتم شوّال , ویران شد
وقتی بُقاع آسمان با خاک یکسان شد
افتاد گنبد از نفس, گلدسته ها خُفتند
دیوارهای آستانش نوحه بَندان شد

بقیع

نام تو را انگار با چشم تر آورده
این روضه خوان که باز حرف مادر آورده
قبر تو را گم کرد ؛ خیلی سخت پیدا کرد
وقتی که خاک از خاک قدری سر در آورده

عجم زاده

ما نوکرت هستیم دیارت,قرن ماست..
ما بلبل صحنیم که بامت چمن ماست
هرشب؛ همه محتاجِ همین در زدن هستیم
سینه زدنِ ما همه اش در زدنِ ماست

شعر روضه تخریب بقیع

پر و بالم اگر که وا میشد
غصه ازروی سینه پا میشد

پرتویی از نگات می آمد
قسمتم باز روشنا میشد

شعر مناجات با اهل بیت(ع)

رزق و روزی, همیشه در سحر است
روشنی بخش هر شبی قمر است

سوخت پروانه تا که فهمیدم
پای معشوق سوختن هنر است

شعر روضه تخریب بقیع

هر چند که این مقبره ویران شده انگار
با این همه چون ملک سلیمان شده انگار

هر چند که می خواست نماند اثر از تو
زوار بقیع تو دو چندان شده انگار

شعر روضه تخریب بقیع

نه ضریحی , نه رواقی و نه سقاخانه ای
چشم ها اینجا نمی بینند جز ویرانه ای

زائری اینجا نخواهد دید صحن و گنبدی
کفتری پیدا نخواهد کرد آب و دانه ی

شعر روضه تخریب قبرستان بقیع

مینویسم کمی از لحنِ گرفتارِ بقیع
کمی از حالِ خودم , ساحتِ خونبارِ بقیع
زائری خسته و سَرگشته و بیمارِ بقیع
میگذارد سَرِ خود را , سَرِ دیوارِ بقیع

شعر روضه تخریب بقیع

دیگر نمی‌شود به دلیل, اعتماد کرد
آری, دلیل, غصه‌ی کم را زیاد کرد

دلتتنگی‌ام به درد هیاهو نمی‌خورَد
دل, بی‌دلیل, از شب میخانه یاد کرد

شعر روضه تخریب بقیع

بوی غم بوی عزا دارد بقیع
غربتی بی انتها دارد بقیع
اشک زهرا روی خاکش ریخته
روز و شب حال بکا دارد بقیع

دکمه بازگشت به بالا