حدیث اشک

شعر مناجات با خدا

اهل نجوا ز چه از دور زمان بی خبرید
از غم و غربت ماه رمضان بی خبرید

روزه داران که در امساک دهان می کوشید
سبب از چیست ز امساک زبان بی خبرید

اشعار مناجات با خدا

کوله باری مملو از بار گناه آورده ام
باز هم در محضرت روی سیاه آورده ام
از همه جا رانده و سویت پناه آورده ام
هستی ام را با امید یک نگاه آورده ام

کاسه ها خالی

کوفه امشب چه ساکت و سرد است
کوفه امشب چقدر پُر درد است
کوفه امشب نمیرود در خواب
کوفه گرچه عجیب نامرد است

شعر روضه حضرت علی (ع)

زخم عمیق تو مداوایی ندارد
برخیز زینب را ببین نایی ندارد
هر دم می بینم حسن را اشک دارد
از بهر مخفی کردنش جایی ندارد

شعر روضه حضرت علی(ع) زبان حال حضرت زینب (س) و حضرت عباس(ع)

چشم هایِ به رنگِ خونَت را
بر پرستارِ خود کمی وا کُن
دلِ من شور می زند بابا
گریه های مرا تماشا کُن

اشعار مناجات با خدا و امام زمان(عج)

به حق خدای شب قدرها
بیا ای دعای شب قدرها

حضور تو تنها نفس می دهد
به حال و هوای شب قدرها

شعر روضه حضرت امیر المومنین علی (ع)

هر یتیمی نشسته چشم به راه
دختری غرق گریه و آه است
پدرم رفتنی ست واویلا
چقدر این فِراق جانکاه است

شعر روضه حضرت امیرالمومنین علی(ع)

با عدالت باز آب و دانه را تقسیم کرد
قسمت همسایه و بیگانه را تقسیم کرد

بارها بین یتیمان بار روی شانه را
بعد در بازی خمید و شانه را تقسیم کرد

شعر روضه حضرت امیرالمومین علی (ع) زبان حال حضرت زینب(س)

باز هم لخته ىِ خون روىِ سَرَت مى بینم
من بمیرم ! چِقَدَر روىِ شما آشفته ست

تَرَکِ روىِ سَرَت خوب نشد…من چه کنم
از چه رو اینهمه گیسوى شما آشفته ست؟

شعر روضه حضرت امیرالمومنین علی(ع)

امشب هوای خانه ی مولا گرفته است
حال و هوای دوری زهرا گرفته است

زینب دوباره یاد غم کودکی خویش
در کنج خانه گوشه ی در را گرفته است

شعر روضه حضرت امیرالمومنین علی (ع)

اگر غلط نکنم چون کتاب وا شده بود
سرى که با دم تیغ از وسط دوتا شده بود

چنان شدید به سر خورده بود ضربه ى خصم
که اَبرو وانِ بهم متّصل جدا شده بود

شعر روضه حضرت امیرالمومنین علی(ع)

رو لباى ما یتیما بعد از این
حتّى یه ثانیه لبخند نمیاد
کاش میشد خون ماهارَم بریزن
حالا که خون سرش بند نمیاد

دکمه بازگشت به بالا