آمد دوباره رو به روی من سرت حسین
قربان زخمهای روی حنجرت حسین
از غارت خیام نگفتم برای تو
شاید بگویم و نشود باورت حسین
آمد دوباره رو به روی من سرت حسین
قربان زخمهای روی حنجرت حسین
از غارت خیام نگفتم برای تو
شاید بگویم و نشود باورت حسین
اگر که خونین خورشید هر سحر برخیزد
به آه عشاق اوست خون جگر برخیزد
به سجده میافتد هر چه هست پیش رویش
کسی که پیش پایش پیامبر برخیزد
دریا شدی و در غم دریا گریستی
هر شب به یاد ماتم زهرا گریستی
سی سال زندگی تو اینگونه طی شده
یا غصه خوردی از غم او یا گریستی
به پیش پای تو رسول حق قیام می کند
خدا تو را تو را خدایت احترام می کند
سلام بر تو که به تو سلام داده جبرئیل
سلام بر تو که به تو خدا سلام می کند
آخر در و دیوار کار خودش را کرد
سیلی معنادار کار خودش را کرد
آسان فرو رفت و دشوار خارج شد
کج بودن مسمار کار خودش را کرد
عاشقان را خبر دهید اینک
آخر ماه گریه آمده است
نزد این خانه آبرو دارد
هر که از راه گریه آمده است
یا رضا وقتی تو را معبود میدانیم ما
مرقدت “را کعبۀ مقصود میدانیم ما”
اشک راه دیدنت را بسته اما در حرم
بخت را در چشم اشک آلود میدانیم ما
چنان که فاطمه را نام مثل کوثر نیست
از اینکه چشمۀ صدقی حدیث بهتر نیست
به لطف مادرتان جعفری است آیینم
نفس نفس زدنم خرج جای دیگر نیست
هر وقت کامم تلخ باشد چاره اش این است
نام تو را میآورم … نام تو شیرین است
یا مرتضی معیار دین داری ولای توست
هر کس بدون تو مسلمان است بی دین است
ساکن وادی نعیم شدیم
درِ این خانه تا مقیم شدیم
شست باران سیاهی ما را
زاغ بودیم و یاکریم شدیم
لبت شکفت جهان زشت بود و زیبا شد
تمام آنچه خدا داشت در تو پیدا شد
نگاه آمنه بود و تو بودی و باران
نگاه کردی و عشق آن دقیقه معنا شد
سپیده سر زده صدها سلام بر یاران
خبر… دوباره خبر… آمده خبر یاران
خبر به روشنی صبح صادق آمده است
خبر به سرخی خون شقایق آمده است