وقتش رسیده تا به بیانم توان دهید
این حرفهای مانده به دل را زبان دهید
وقتش رسیده روی پر جبرئیل ها
شعری به قلب این قلم از آسمان دهید
سامرا
ای علت قداست و تکثیر گریه ها
بالاترین تنزل قدسی ,ای آشنا
خمیازه ایم,,نشئه ی ما همخمار توست
افتاده است پرده خدا هم دچار توست
حیدری در خانه ی حیدر به دنیا آمده
یا که امشب حمزه ای دیگر به دنیا آمده
لرزه افتاده به جان دشمنان اهل بیت
حامی اولاد پیغمبر به دنیا آمده
پروانه هم پروانه محفل که باشد
قابل شود یکباره ناقابل که باشد
در شعله های شمع تا پا میگذارد
دیوانه بازی میکند عاقل که باشد
تنت وقتی که در تشییع با در ربط پیدا کرد
مسیر روضه از اول به مادر ربط پیدا کرد
تو را برروی تخته پاره ای تشییع کردند و
به نوعی روضه با تابوت کوثر ربط پیدا کرد
تسلیمم ای کریم که زندانی ام کنید
فکری برای بی سر و سامانی ام کنید
بخشش بس است, عمر من بی نوا گذشت
من را مؤاخذه به هوسرانی ام کنید
ما را گدای خانه ی زهرا نوشته اند
خاک قدوم حضرت مولا نوشته اند
مهمان سفره های تولّا نوشته اند
خود را زمین زدیم , که بالا نوشته اند
اوضاع زندان سخت و بدتر شد
تا وضع جسمش مثل مادر شد
هر روز ضرب سیلی و شلّاق
افطاریِ موسی بن جعفر شد
ببین زمانه چه آورده است بر سر من
نشسته گرد اسارت به روی پیکر من
نپرس موی سفیدم نشانه ی چه غمی ست
نپرس از دل خون و نگاه مضطر من
اگر نشانهاى از کوه و آبشارى هست
اگر خزانِ مرا شوقى از بهارى هست
اگر که از سرِ لطف تو بى قرارى هست
اگر که بال و پرى هست..اعتبارى هست
هنگامه وصال من و دلبرم شده
این الحسین زمزمه آخرم شده
چشمم به راه مانده کجایی عزیز من
پیراهن تو گرمی بال و پرم شده
مادر گریه! مادر غم ها! جان از غصه آمده بر لب!
روضه دار شبانه روز حسین! السلام علیکِ یا زینب!
چشم های تو از نجابت و نور, چشم های تو جنس باران است
گریه های زیاد آبت کرد, بس که زخم دلت فراوان است