خورشید تابناک تمام مسیرها
هستند در طواف تو ماه منیرها
ای شاهراه یازدهم در مسیر نور
ای دست گیر قاطبه ی مستجیرها
خورشید تابناک تمام مسیرها
هستند در طواف تو ماه منیرها
ای شاهراه یازدهم در مسیر نور
ای دست گیر قاطبه ی مستجیرها
سبزی باغ و چمن را به تماشا بکشید
عطر خوشبوی ختن را به تماشا بکشید
«عاشق»از دور به دلدار خودش وابسته است
بی شک و شبهه,قرن را به تماشا بکشید
دیده ها در غم تو حالت باران دارد
سینه ها سوخته و شعله ی سوزان دارد
مرغ دل پر زده و میل به جانان دارد
هر که غمگین تو شد دیده ی گریان دارد
من هفتمین سلاله ی دربار حیدرم
موسای بی عصای تبار پیمبرم
جسمم کبود و زخمیِ باران کینه هاست
من وارث کبودیِ رخسار مادرم
رود از راز و نیاز تو حکایت میکرد
نور را عمق نگاه تو هدایت میکرد
ماه اگر ـ ذکر به لب ـ گِرد زمین میچرخید
صورت ماهِ تو را داشت زیارت میکرد
ای که از ظرف لبت شهد و شکر می ریزد
از بر پلک تو صد شمس و قمر می ریزد
آنقدر راه بلد هستی و عاشق داری
که ز هر آجر دیوار تو در می ریزد
دخیل بستهام امشب پرِ عبایت را
مگر نگاه کنی حال این گدایت را
ز من زُراره بساز ای امامِ خوبیها
خدا به دست تو داده فقط هدایت را
هر شیعه شاملش شده لطفِ هدایتش
شیری که شیر ها همه مست از عنایتش
ایمان شیر ها به تماشا کشیده شد
جایی که رد نمودِ خلائق امامتش
سرمان گرمِ عطش بود , که باران آمد
ابر رحمت به سر خاک بیابان آمد
کنج این خلوتِ سرمازده میلرزیدیم
که نگاه تو به امداد زمستان آمد
وقتی تماشا می کنم آئینه ها را
اِنگار می بینم کـمالِ کـِبریا را
حس می کنم خورشید را در این حوالی
حس می کنم در این حرم لطفِ خدا را
میل سفر در سر چرا دارم دوباره ؟!!
شوق زیارتنامه را دارم دوباره !
صحنی پر از خلوت شده فکر و خیالم
انگار میل سامرا دارم دوباره
مسیر شهر مدینه ستاره باران بود
و کوچه کوچهی این راه, ریسه بندان بود
مُقَّربان الهی به صف شده بودند
هوای مستی و عاشق شدن نمایان بود