سید پوریا هاشمی

قید دنیا را بزن

آفتاب روز ها و ماه شب شو با حسین

فارغ از عجب و ریا کبر و غضب شو با حسین

کربلایی!مفت‌خود را دست این و آن نده

دستچین مادرش شو منتخب شو با حسین

سیر الی الله

شادی برای مردم و ماتم برای ما
خنده برای خلق ولی غم برای ما

خرج تو کرده ایم خدا کرد خرج ما
چه خیرها که داشت دودرهم برای ما

جانم حسین

آفتاب روز ها و ماه شب شو با حسین
فارغ از عجب و ریا کبر و غضب شو با حسین

کربلایی!مفت‌خود را دست این و آن نده
دستچین مادرش شو منتخب شو با حسین

قلوب من والاه

جان فدای عزای محترمش
چه شکوهیست در بساط غمش

قبره فی قلوب من والاه
آمدی روضه، آمدی حرمش

سائلم مرد کریمم

زحمتی را که پدر از  کار طفلان می‌کشد..
گرچه باشد سخت!با شوق فراوان میکشد

پای لنگان و مسیر سخت و شیطان در کمین..
زحمت کار مرا شاه خراسان میکشد..

ماتم برای ما

شادی برای مردم و ماتم برای ما
خنده برای خلق ولی غم برای ما

خرج تو کرده ایم خدا کرد خرج ما
چه خیرها که داشت دودرهم برای ما

عزیز زهرا

ای جان مسیح را مسیحا!
خیرالمثل خدای اعلی

یک جلوه ی عزت تو امروز
صد جلوه ی عزت تو فردا

گریه عشاق

صبا تو که سحر از کوی ما گذر داری..
خبر ز گریه عشاق در سحر داری

به گردن تو فتاده همیشه زحمت من
ببر سلام مرا تا بقیع پیش حسن

حرم بی زائر

سالیانیست ز عاشق شدنم
به لب خلق سخن افتاده
بارها گفته ام‌ و میگویم
دل من دست حسن افتاده

بندگی

سفره را جمع نکن آمده ام پشت درم
من همان بی سروسامان شده خون جگرم

با تو مانوس شدم خوب رفیقی هستی
چقدر حرف زدم با تو ز شب تا سحرم

مظلوم علی

هرچند در عمرت به جز غربت ندیدم
امشب غمی در بین چشمانت ندیدم

آشفته ام کرده است اوضاع خرابت
حتی طبیب کوفه هم کرده جوابت

آمدم سرزده بی حرف و سخن
خسته ام خسته ز آلوده شدن
به بزرگیت نظر کن نه به من
من شکستم دل تو! تو نشکن

دکمه بازگشت به بالا