آن کف پایی که راهش به بیابان خورده باشد
فیضِ آن این است که خار مغیلان خورده باشد
“اَلبِلاءُ لِلوِلا”..،یعنی پری که در مسیر است
بیشتر باید یقیناً، تیر شیطان خورده باشد
آن کف پایی که راهش به بیابان خورده باشد
فیضِ آن این است که خار مغیلان خورده باشد
“اَلبِلاءُ لِلوِلا”..،یعنی پری که در مسیر است
بیشتر باید یقیناً، تیر شیطان خورده باشد
خانه ها را روضه کردی خانه ها جنت شدند
کل زحمت های ما در روضه ات رحمت شدند
بیشتر از آهوان سگ میرود با صاحبش..
بیشتر از پاک ها آلوده ها دعوت شدند
زیر پا ماندم و لگد نشدم
سر به زیرم که سرو قد نشدم
نمره ی صفر هم زیادم بود
کرم توست زیر صد نشدم
ای «سُرّ مَن رَأیٰ»ی غم ما فقیرها
ای رویش امید, میان کویرها
ای خالق زیارت کلّ ذواتِ نور
ای جامعه سُرای تبارِ کبیرها
مسیر ما مشخص می شود آری
به این شب زنده داری ها و بیداری
محرم می رسد از راه و میدانم
تو می آیی نسیم گریه میآری
تمام حاجت سالَم ، چرا نمی آیی؟
شکسته شد پَرو بالَم ، چرا نمی آیی؟
تویی مُحولِ اَحوالِ قلب بیمارم
نظاره کُن تو به حالم ، چرا نمی آیی؟
هرکه عاشق می شود بی شک که حیران می شود
نیمه شب ها راهی کوه و بیابان می شود
آن طرف ، از گریه های این طرف خنده بساز
هرکسی کم گریه کرد بعداً پشیمان می شود
غرق معصیتم و زندگی ام رو به زوال است
یک نظر کن به گدایت که دگر بی پر و بال است
بسکه دلبسته ی دنیایم و دور از توام انگار
منتظر بودن من بهر فرج امر محال است
دِلِ خود را به تو یِک دَم نَسِپُردَم، جانا
یِک شَب از دوریِ تو غُصّه نَخوردَم، جانا
بِهتَر آن اَست، شَبَش گَردَنِ مَن را بِزَنَند
صُبحِ آن روز، که نامِ تو نَبُردَم، جانا
از تو گفتن همیشه شیرین است
دل ما را دم تو تکسین است
لطف بی حدّ و مرز تو آقا
شامل حال ما محبّین است
کلبه ی عاطفه ها داشت مصفا می شد
همهی ارض و سما داشت مُهیا می شد
حضرتِ خاکیِ محرابِ عباداتِ سحر
راهیِ ساحل آرامش دریا می شد
دیده ام جلوه ای از روشنی محشر را
سحری نور دل فاطمه و حیدر را
ببرید آینه و جام و می و ساغر را
ریخت ساقی به کفم جرعه ای از کوثر را