نام تو دوان کرده به پایت قدمم را
یاد تو روان کرده دوباره قلمم را
با چشم کرم کاش که بسیار ببینی
ناچیزی این عرض ارادات کمم را
شعر اعیاد شعبانیه
خبر رسید به دریا خدا گوهر داده
به شاخ و برگ ولا باز برگ و بر داده
به خانوادهی زهرا اگر پسر داده
دعای نیمه شب مادری ثمر داده
ای زمین و آسمان سرمست تو
ای عنان عاشقان در دست تو
نیمه ی شعبان رسید و روز عید
عاشقان را می رسد اینک نوید
اســـیرِ خار ولی مثلِ گُل معطَّر بود
گلی که تشنه ی پیوند با صِنوبر بود
حکیمه ای که به فردا شدن می اندیشید
ملیکه ای که معـــمّایِ قصرِ قیصـــر بود
وَاسْمَعْ دعایی با تو در دل حرفها مانده
وَاسْمَعْ ندایی که صدایم بی صدا مانده
اَقْبِل به من حالا که اقبالی برایم نیست
در حنجرم وقتی که بغض ربنا مانده
غزل اول
دل ما سربه راه معشوق است
زیر دین نگاه معشوق است
همه ی دل خوشی ما تنها
نظر گاه گاه معشوق است
ساقی بیا که مشکلم آسان نمیشود
جامی بریز باده که پنهان نمیشود
طوفانیام , رسیدهام از خُم سبو کشم
با این یکی دو جام که طوفان نمیشود
رسیده بعد پیمبر پیمبری دیگر
حسین دیگری ودلرباتری دیگر
خدا هوای نبی کرد و بازهم آورد
میان قاب حسینش پیمبری دیگر
هرجاکه حرف ناز بیاید نیازهست
هرجا که حرف سوز بیاید گداز هست
هرجا که حرف چاره شود چاره ساز هست
هرجا که حرف مأذنه باشد نمازهست
ای که از هر نفست نغمه ی هو می ریزد
لب خود غنچه نکن سر مگو می ریزد
یوسف مصر که ناز از دم او می ریزد
نزد جعد سمن آرای تو مو می ریزد
به میدان مثل حیدر آمد و طوفان به راه انداخت
یکی بود و عجب ترسی به جان یک سپاه انداخت!
به خود لرزید لشکر, یک قدم حتی عقب تر رفت
به خیل جمعیت وقتی که چرخید و نگاه انداخت
شب عشق است بیارید همه دلها را
به مدینه برسانید سلام ما را
آسمان خاک نشین در میخانه شده
تا بنوشد قدحی از می این صهبا را