شعر اهل بیت

یا ولی الله

اگر تیغ تو سردمدار جنگ نهروان باشد
یقین دارم که خون کشته ها نهری روان باشد

برایش فتح خیبر کار سختی نیست وقتی که
در اوج نوجوانی فاتح هفت اسمان باشد

حِصن حَصین

گفتند که تو حِصن حَصینی بی بی
ماننــد علـی تــو بهترینــی بی بی

بی تــو ضــربان قلب عالم نزنــد
پس قلب تپنده ی زمینـی بی بی

قسم به تاک ضریحت

هزار شکر که اذکار لب سرود تو شد
که ذکر هر ملکی از ازل درود تو شد

قَدِ کمانی ما از کمان ابروی توست
شهید چشم تو جرمش فقط شهود توشد

اسم‌ اعظم

کعبه سنگی‌ست که آیینه سرای تو شده
حال از شش جهت انگشت نمای تو شده

پرده‌ی بیت که بر دامن او چنگ زنند
به امیدی متمسک به ولای تو شده

از من بریده ای

گاهی خیال می کنم از من بریده ای
جایی دگــَر نگار دگــَر برگـزیده ای

گاهی خیال می کنم ای ماهِ پشت ابر
آلودگـیِ خـلوت این بنده دیده ای

روی لبم ذکر خدا

ای شعله ها!تا صبح میل پر زدن دارم
پروانه می داند که قصد سوختن دارم

امروز اگر در روضه ها خونِ جگر خوردم
فردا میان سینه ام دُرِّ یمن دارم

با حال مضطر آمدم

با حال مضطر آمدم آقا گدایی
شاید کنارت جا بگیرم با گدایی

سرگرم معصیت شدم در طول هفته
با بال زخمی آمدم حالا گدایی

سایه ی لطفت

کم نکن سایه ی لطفت ز سرم آقاجان
گرچه من جنس خرابم بخرم آقاجان

آنقَدر فکر و خیالم شده دنیا دیگر
از غم و غصه ی تو بی خبرم آقاجان

حب علی

سجده در صحن شما می کند انسان را مست
آنچنانی که کند روی تو سلمان را مست

بار ها غبطه بر این خورده چرا سجده نکرد
هیبت شاه کند مرتد و شیطان را مست

تو کتاب الله هستی

نیست دور از ذهن, شیئی را تو جاندارش کنی
یک کویر خشک را در راه, گلزارش کنی

باز داری نان و خرما میبری در کوچه ها
بیم آن دارم که مسکین را طلبکارش کنی

نادعلی

از کنج ضریحت می ناب آمده بیرون
یک شهر به دنبال شراب آمده بیرون

قرآن خدا ظرفیتت را که ندارد
از این جهت اسمت ز کتاب آمده بیرون

قسم به عشق

علی که بی گل رویش, جهان قوام نداشت
بدون پرتو او, روشنی دوام نداشت

اگر به حرمت این خانه زاد کعبه نبود
سحاب رحمت حق بارش مدام نداشت

دکمه بازگشت به بالا