بنویسید که پروانه شدم پر بدهم
نوبت من شده تا پای دلم سر بدهم
باید اینبار علم جای قلم بردارم
من هم اندازه ی یک شیعه قدم بردارم
بنویسید که پروانه شدم پر بدهم
نوبت من شده تا پای دلم سر بدهم
باید اینبار علم جای قلم بردارم
من هم اندازه ی یک شیعه قدم بردارم
دیدی به چشمت مردیِ عشّاق حیدر را
فتحُ الفتـوح تازه یِ سردار و بی سر را
تعریف کن دنـیا برای ساکـنان خـود
تا روز مـحـشر هـِیـبتِ الله اکـبر را
به اتفاق خودم راهی جنوب شدم
به پای داغ ِ تو, همصحبت غروب شدم
هوا هوای گرفته, هوای تشنه لبی است
برهنه گر نکنم پا, کمال بی ادبی است
باز خواهم لاله ها را بو کنم
ذکر یا ا… ذکر هو کنم
خواهم امشب یادی از یاران کنم
یاد دریا یادی از باران کنم
کودکی باز سراغ پدرش می گیرد
لحظه ای ساکت و با داد و فغان, بابا کو؟
شب جمعه سر قبر پدر گمنامش
اشک هایش همه چون سیل روان, بابا کو؟
گل شد , بر آمد پیکرم , آهسته آهسته
انگار دارم میپرم آهسته آهسته
انگشترم , مهرم , پلاکم , چفیهام , عطرم
پیدا شد از دور و برم آهسته آهسته
آهسته آهسته سرم از خاک میروید
به اتاقی جدا تو را بردند
گرچه بیماری تو مسری نیست
چهره ات کاملا عوض شده است
گل رویت دگر بهاری نیست