لطفِ حق بودکه بر حالِ دلم شامل شد
کوثر انگار دوباره به نبی نازل شد
مات و مبهوت از این وجه تشابه..عالم
دختری آمد وآیینه صفت قابل شد
لطفِ حق بودکه بر حالِ دلم شامل شد
کوثر انگار دوباره به نبی نازل شد
مات و مبهوت از این وجه تشابه..عالم
دختری آمد وآیینه صفت قابل شد
دارد ورم , چشــــمم, دو بازویـم چو مـادر
حس کرده ای دیگر شده رویم چو مادر
می گیرم از بس که رمق در پیکرم نیست
دستی به دیوار و به زانویم چو مادر
سنگینی زنجیر اذیت میکند من را
این تن ندارد طاقت فولاد و آهن را
خاصیت زنجیرهای شامیان اینست
با حلقه هایش میکند کج شکل گردن را
دلی سرگشته و دیوانه دارم
هوای گریه در میخانه دارم
نه اینکه حالِ گریه دارم امشب
وَ بغض نعرهای مستانه دارم