برخیز و ببین عاقبت و آخرمان را
لبهای ترک خورده و چشم ترمان را
برخیز که از باغ خزان خورده ببینی
گل های کبود آمده ی پرپرمان را
برخیز و ببین عاقبت و آخرمان را
لبهای ترک خورده و چشم ترمان را
برخیز که از باغ خزان خورده ببینی
گل های کبود آمده ی پرپرمان را
از آن زمان که دور زِ کرب و بلا شدم
بر هر چه داغ و درد و بلا مبتلا شدم
یک اربعین گذشته و من آب رفته ام
عُمری ست گوییا که من از تو جدا شدم
آمده موسم تنهایی و حیران شده ام
دادم از دست تو را, سخت پریشان شده ام
رفتی و بعد تو من پاره گریبان شده ام
نظری کن چقدر بی سر و سامان شده ام
فقط برای نگاه نگار آمده ام
برای اشک دل بیقرار آمده ام
کویرتر شده چشم از همیشه, ازهر وقت
دونیم قطره ی باران ببار, آمده ام