هیچکس مثل من اینگونه گرفتار نشد
با شکوه امدم و بى کس و بى یار نشد
حال و روز من اواره تماشا دارد
تکیه گاهم بجز این گوشه دیوار نشد
شعر روضه حضرت مسلم ع
کوهى ز درد بر سر شانه کشیده ام
گشتم ولى براى تو یارى ندیده ام
ذکر قنوت هاى نمازم عوض شد
کوفه میاست ذکر سحر تا سپیده ام
تنهاترین غریب کجایی پسر عمو
کشته مرا هوای جدایی پسر عمو
زخمی ترین ستاره ی دارالاماره ام
آماده ام برای رهایی پسر عمو
به تمنا اسیرمان کردند
عاشقی را مسیرمان کردند
زخمی تیغ و تیرمان کردند
در این خانه پیرمان کردند
در پیشِ تو از شرم , آبم کرد کوفه
من آبرو دارم خرابم کرد کوفه
لبریزِ خون کردند رویم را , عزیزم
بُردند اینجا آبرویم را عزیزم
من رسول آیه های سرخ قرآن توام
من مسلمان هم اگر باشم مسلمان توام
سر به زیر انداختم آواره ی عشقت شدم
اولین مرد گریبان پاره ی عشت شدم
وقتی نَفَس از سینه بالاتر نیاید
جز هِقهِق از این مردِ غمگین بر نیاید
خیلی برایِ آبرویم بد شد اینجا
آنقدر بد دیدم که در باور نیاید
همونهایی که خون کردن دلِ ناشاده مولا رو
لب تشنه جدا کردن سره داماده مولا رو
بازم این کوفیا حقّ و بِحق , نشناختن و رفتن
تنِ مهمون رو از رو بام , زمین انداختن و رفتن
با قطره قطره خون هوادار تو هستم
تا آخرین لحظه گرفتار تو هستم
این زندگانی را بدهکار تو هستم
در کربلا باشم , علمدار تو هستم
کاش می شد باز برگردی به شهر مادرت
تا که راحت جان دهد این کفتر نامه برت
من نوشتم که بیا … ای کاش دستم می شِکست
کاش می شد پیکِ من هرگز نیاید محضرت
مثل من کاش کسی اینهمه حیران نشود
تک و تنها وسط کوفه پریشان نشود
سنگها بوسه به پیشانی من میدادند
کاش این بوسه دگر قسمت دندان نشود
روزها می رود و خاطره ها می ماند
خاطراتی که به دل مانده مرا می ماند
یارها جمله روند و چه فراموش شوند
یار من هست همیشه به خدا می ماند
- ۱
- ۲