شعر سياهپوشان

فقط برای حسین

چشم پُر نَم، فقط برای حسین
دل پُر غَم، فقط برای حسین

ما لباس سیاه میپوشیم
هر محرّم، فقط برای حسین

زلف پریشان

چگونه شکر بگویم که زنده ماندم من
به ماه روضه تو خویش را رساندم من

چگونه شکر بگویم اجل امانم داد
که باز چشم تر من به بیرقت افتاد

طلیعه ی محرم

دوباره از می این ماه اشک می نوشم
به اذن صاحب عزایم سیاه می پوشم

دوباره نیستی و باز بار این غم را
نگاه لطف تو انداخت بر سر دوشم

های و هویم حسین

غم کهنه ی در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است

اگر چشم من آبروی مرا ریخت
چه غم؟ بعد از این آبرویم حسین است

آغاز گریه

بسم رب الفاطمه آغاز کردم گریه را
از گلوی بغض هایم باز کردم گریه را
مثل یک مادر که فرزندش زدستش می رود
اقتدا کردم به او ابراز کردم گریه را

سیاه پوشان

به اذن حضرت مولا شدم کبوتر تو
که بال و پر بزنم پای روضه ی سر تو
ببخش با پر زخمی , به زحمت افتاده
لباس نوکریم را بریده مادر تو

دکمه بازگشت به بالا