شعر شهادت حضرت زهرا

عزیز دلم

نشستم کنارت
که من رو ببینی
میخوام تا که از جات
بلند شی بشینی

چشم بد خونمو آتیش کشیده

چشم بد خونمو آتیش کشیده
همه زندگی مونو بهم زده
میشه واسه حیدرت دعا کنی
فاطمه حال دلم خیلی بده

کجا باید بریم این غم؟

زمانی چند از مرگ نبی نگذشته بود ، آری
که در اسلام آوردند ، بدعت های بسیاری

همان ها که همیشه در مدینه مدعی بودند
نشان دادند از خود ، بعد پیغمبر چه رفتاری

یا فاطمه(س)

اصل اسماء خدا از قبل خلقت فاطمه است
فصل پیوند نبوت با امامت فاطمه است

هر کمالی از امامان از تجلی‌های اوست
لطف‌ها زهرا، کرم زهرا، محبت فاطمه است

اگرمیتوانی بمانی بمان

زهرا اگر بمانی و غم را رها کنی
از نو دوباره زندگی ام را بنا کنی

تنها همین که دست نگیری به پهلویت
دردی که هست در جگرم را دوا کنی

دق الباب

قبل از آنی که بیاید سائلی در پشت در
می نشیند منتظر بانوی محشر پشت در

خانه وقتی خانه زهراست، پس هر سائلی
بعد دق الباب خندان می شود در پشت در

شهیده

دوباره بغض گرفته گلوی جان مرا
زدند پیش نگاهم زن جوان مرا

به خانه صورت یاس مرا کتک زده اند
صبور بودم و صبر مرا محک زده اند

زخم های پر

این روزها شب وسحرت طول می کشد
حتی دقیقه در نظرت طول می کشد

تا دست ها به هم برسد لحظه قنوت
در پیش چشم های ترت طول می کشد

مادر مهر

محضر نور است هرجا دیده ی تر حاضر است
گریه؛ خورشیدی است که از شب فراتر..،حاضر است

اشکِ ما مهریه‌ی زهراست..،مهر مادری‌ست
ظرفِ چشم ما کنار حوض کوثر حاضر است

بعد از پیمبر

عجیب بعد پیمبر ، علی مصیبت داشت
میان اهل مدینه چقدر غربت داشت

تمام غربت و غم های بیشمارِ علی
از انحرافِ درونِ سقیفه نشأت داشت

دوباره فاطمیه

بر سینه اش زخمی عمیق از میخِ در دارد
پس هر نفس که میکشد ، یک درد سر دارد

دیدند زهرا راه که میرفت در خانه
یک دست بر دیوار و دستی بر کمر دارد

یا الله

ابلیس حِقد و کینه را بیکار نگذاشت
بیت خدا را نیز بی آزار نگذاشت

گفتند زهرا پشت این در ایستاده
گفتند او را راحتش بگذار، نگذاشت

دکمه بازگشت به بالا