شعر شهادت حضرت عبدالله

این دو شب

اشکهایِ ما به دامانِ کریمی میرسَد
نامه‌یِ حاجاتِ ما با یاکریمی میرسَد

هرکه در این روضه می‌آید برای معرفت
پایش آخر بر صراطِ مستقیمی میرسَد

شجاعتش حسنی

 

به جان عبدالله
منم اسـیر دلِ مهربانِ عبدالله
شدم ز صبح اَلَست
غلامِ یک به یکِ نوکران عبدالله

دارم میام

دستام توی دستای عمه م بود
داشتم به بابام فکر میکردم
زیر لبم آروم میگفتم
بابا میرم و بر نمیگردم

دکمه بازگشت به بالا