شعر شهادت مادر سادات

تصویرِ هجرِ

تصویرِ هجرِ تو که به ذهنم خطور کرد
آهِ فراق،آینه ام را نَمور کرد

جز “اشک” چیست چاره ی یوسف‌ندیده ها!
یعقوبِ چشم هایِ مرا گریه کور کرد

یا زهرا

جز در ِ خانه ی زهرا خبری جایی نیست
به خدا جای دگر این همه زیبایی نیست

مرده دل ها به خدا جز در ِ بیت الزهرا
هیچ جایی خبر از فیض مسیحایی نیست

یا زهرا(س)

مانند مرغ در قفس بی دانه میمیرم
میسوزم از عشقت چنان پروانه میمیرم
عاقل به دنیا آمدم دیوانه میمیرم
من عاقبت پشت در این خانه میمیرم

ام ابیها

دنیا به چشمش ازتوبهتر را نخواهد دید
عالم دگر مثل تو دلبر را نخواهد دید

دیگر علی بعد از تو روز خوش نخواهد داشت
دیگر کسی لبخند حیدر را نخواهد دید

رخت عزا

همراه با خاکستر پروانه ی خویش
شمعِ شبستان را کفن کرده است خانه
دارد سیاهه می زند جبریل در عرش
رخت عزاداری به تن کرده است خانه

کوچه بنی هاشم

دست در دست حسن بود که بیرون آمد
مهر با ماه از اشراق مدینه سر زد

سوی مسجدبه شکوه و عظمت گشت روان
گوییا حیدر کرار رود در میدان

ذکر شریف فاطمه

نامت همیشه زمزمه ی بی امان ماست
ما اهل خاک و روضه ی تو آسمان ماست
در زیر سقف روضه ات ای صبح بی غروب
تنهاترین مجال تنفس، از آن ماست

نگار علی

همه جا یارِ با وفا بودی
یاور و یار مرتضی بودی
یک جهان شامل دعایت بود
هر زمان دست بر دعا بودی

بی من نرو

آیه و تفسیر شرحِ صدر من، بی من نرو
بهترین تقدیر شام قدر من، بی من نرو

عمر شبهای بلندم! کم شدی پای علی
شاخهء طوبای خانه! خم شدی پای علی

علی جان حلال کن

این ذکر کوثر است، علی جان حلال کن
ساعاتِ آخر است، علی جان حلال کن

بگذار کوله‌بارِ غمت را به دوشِ من
بسپار حرفِ غربت خود را به گوشِ من

أَینَ المُنتَقِم

بیت وحی و شعله های نار أَینَ المُنتَقِم
سوخت در آتش گل و گلزار أَینَ المُنتَقِم

این صدای ناله زهراست می آید به گوش
از میان آن در و دیوار أَینَ المُنتَقِم

فاطمیه

هرچه من درصفات حق دیدم
همه جا جلوه کرده ای زهرا
تو که هستی که مصطفی گفته
بارها مادر خودش او را

دکمه بازگشت به بالا