اولین محکمه عدل الهی محسن است
آنکه شد کشته ولی در بیگناهی محسن است
غنچه ناخورده شیری که پیمبر نام او
انتخابش کرده بااِذن الهی محسن است
اولین محکمه عدل الهی محسن است
آنکه شد کشته ولی در بیگناهی محسن است
غنچه ناخورده شیری که پیمبر نام او
انتخابش کرده بااِذن الهی محسن است
خانه تاریک شد و بر در خانه شرر است
جلوی یک زن مظلومه هزاران نفر است
کاش لولای در از سمت دگر باز شود
در اگر باز به داخل بشود دردسر است
دوشنبه ای که غروبش طلوع ماتم بود
اگر غلط نکنم اول محرم بود
بنا به نص روایت بلای کرب و بلا
عظیم بود و بلای مدینه اعظم بود
روی هیزم ها نخواب ای کودکِ مادر برو
از دلِ این خاک تا دامانِ پیغمبر..برو
گرچه دلبندِ منی امّا بقربانت شوم..
بهرِ حفظِ سیّد و آقای من حیدر برو
در پشتِ ابرِ تیره مگر آفـتـاب نیست
محسن مگر دلیلِ غمِ بوتراب نیست ؟
تاریخ ، نام قاتلِ زهرا چه بوده است ؟
یادم نبود مَصلحتی در جــواب نیست
ای عدو از کینه ی مولا مزن
با لگد بر پهلویِ زهرا مزن
ای عدو رحمی نما بر حالِ او
پشتِ این در مانده او تنها مزن
خستند پرت را و شکستند سرت را
ای وای که کشتند حسودان پسرت را
پشت در آن خانه چه گویم که چه ها شد
با ضرب لگد چید حرامی ثمرت را
نقشه هایی داشتم ای دلربا ..امّا نشد
آرزوهای بزرگی داشتم جانا ..نشد
پنجمین فرزندِ حیدر کاش می ماندی عزیز
خواستم تا مادرت باشم گلِ مولا..نشد
حادثه بالا گرفت و عاقبت یک در شکست
ضربه ی پایی رسید و پهلوی مادر شکست
اجر و مزدِ حضرت خاتم ادا شد با لگد..
در میانِ خاک با یک ناله..پیغمبر شکست
سرِ انکار ، آخر کار ، خواهد رفت بر دارش
خدایا جان من را هم اگر راضی است بردارش
چرا راضی شوم بر بیعتی که از همان اول
به سقط بار آتشبار زهرا بسته شد بارش؟
هیزم رسید و آتشی از در بلند شد
ای وایِ من که نالهی مادر بلند شد
مامور شد به صبر علی ، از سکوت او
سو استفاده کرد ستمگر بلند شد
روز آری روز ، اما تیره بود و تار بود
آنچنان که راویان گفتند شب انگار بود !
پس دوباره امت موسی به هارون پشت کرد
پشت پرده دست های سامری در کار بود