کودکی باز سراغ پدرش می گیرد
لحظه ای ساکت و با داد و فغان, بابا کو؟
شب جمعه سر قبر پدر گمنامش
اشک هایش همه چون سیل روان, بابا کو؟
کودکی باز سراغ پدرش می گیرد
لحظه ای ساکت و با داد و فغان, بابا کو؟
شب جمعه سر قبر پدر گمنامش
اشک هایش همه چون سیل روان, بابا کو؟
دیدم آن حالات شوق وشور را
در میان چهره هاشاننور را
در هوای عاشقی پر میزدند
تا خدا با گریه معبرمی زدند
بس که برای عشق شما گریه می کنم
با هر نوای عشق شما گریه می کنم
از کودکان مکتب ایثار و غیرتم
عمری برای عشق شما گریه می کنم
گل شد , بر آمد پیکرم , آهسته آهسته
انگار دارم میپرم آهسته آهسته
انگشترم , مهرم , پلاکم , چفیهام , عطرم
پیدا شد از دور و برم آهسته آهسته
آهسته آهسته سرم از خاک میروید
از جنگ به یاد دارم آژیرش را
از مادر خود اشک سرازیرش را
اما عجبا , شهید در ذهنم نیست !
این حافظه با این همه تغییرش را
و حرف,باز فقط حرف مادرم باشد
وقول دادهام این بار آخرم باشد
خیال…نهننویسم! خیال … نه نکنم!
خیالخوب تو دیگر نه در سرم باشد
قدمگاه شهیدان است این جا
محلرشد ایمان است این جا
کسیکه انس با این خاک دارد
برایشکعبه ی جان است این جا
فریادشان به گوش فلک گوشواره است
مثل اذان که راز ِ مگوی مناره است
آنجا که عشق حکم فدایی شدن دهد
عقل ِ برون ِ منطق ِجاهل چکاره است؟
گذرکردم ازکوچه سار حقیقت
چوکارون آشفته ی شهر غربت
وطن بود ودستان اعجاز عاشق
صف آرایی تیک وتاک دقایق