دلم با یا علی هر بار جانی تازه میگیرد
کتاب عشق با نام علی شیرازه میگیرد
من از “الیوم اکملت لکم” اینگونه فهمیدم
خدا با مهر او دین مرا اندازه میگیرد
دلم با یا علی هر بار جانی تازه میگیرد
کتاب عشق با نام علی شیرازه میگیرد
من از “الیوم اکملت لکم” اینگونه فهمیدم
خدا با مهر او دین مرا اندازه میگیرد
برای تهنیت آن یار با وفا امروز
زدردر امد چون هدهد سبا امروز
گشود اناب گوهر فشان و خنده کنان
پس از سلام به من داد مژده ها امروز
نمک شور دو چشمت به زمین میریزد
خنده کردی زلبت در ثمین میریزد
دست خود را بکشی عرش برین میریزد
از نخ تار عبات حبل متین میریزد
من ذره ام به لطف تو خورشید می شوم
یعنی شما هر آنچه بخواهید می شوم
من آن ابوذرم که به جرم محبتت
در دور دست چشم تو تبعید می شوم
شیرجنگاور بنت اسدی یا حیدر
مظهر روی خدای صمدی یا حیدر
همه ی عرش خدا را بلدی یا حیدر
همه جا ذکر لبانم مددی یا حیدر
شب دیده ام به جمال تو شده روشن ای مه منتجب
که زخواب وخور توفکنده ای ,من ِ خسته ای شه منتخب
چه نموده با دل بینوا میِ بی عنب لبِ چون رطب
که گذشته از سر من دگر زحلال و منکر ومستحب
قسیم النار والجنه محب ات را چه خواهی کرد
محب ات را بسوزانی محبت را چه خواهی کرد
تو آقاتر از آن هستی گدایت را برنجانی
گرفتم اینکه رنجاندی کرامت را چه خواهی کرد
دیده دو دو زده سرگرم کمی حیرانی است
جام نوشیده شده مستی آن پنهانی است
دست بر چشم نمالم , به خدا رؤیا نیست
قصد و منظور من آن جا که خودت می دانی است
شعر من از کرم اوست که ارزش دارد
این جهان از قدم اوست که ارزش دارد
هیئت ام با علم اوست که ارزش دارد
خادمی حرم اوست که ارزش دارد
دلی که نیست در آن حبِّ مرتضی دلنیست
دمی که ناد ِ علی خوانده شیعه مشکل نیست
اگر برای علـــــــی کعبه سینه چاک زده
همین دلیل دلی بودن است پس گِل نیست
حسین ایمانی
نزاده مادر گیتی چو مرتضی دیگر
ندیده کشتیِّ حق چون تو ناخدا دیگر
گشوده کعبه دری روی سینه اش یعنی
خداست چشم به راهـَت علی بیا دیگر
حسین ایمانی
باده گاهی ز عنب هست و گهی از رطباست
این همان است که در روی تو لب روی لب است
دم کشیدند همه سبزدلان در هیئت
چای سادات اگر سبز نباشد عجب است