شعر فاطمیه

مرد مظلوم مدینه

ببار ای مرد مظلوم مدینه
برای من برای بچه‌هامون
منم دارم برای تو می‌بارم
برای غصه‌های بچه‌هامون

آغوش مادر

برای بردن داغی چنین خبر گرم است
خبر رسیده به چیدن سرِ تبر گرم است

اگرچه مادر خانه به بستر است ولی؛
تنور خانه سه ماه است بیشتر گرم است

ما فاطمه داریم

هر کس به کسی نازد و ما فاطمه داریم
گفتیم همیشه , همه جا فاطمه داریم
ننگ است بکوبیم درِ خانه هر کس
دنبال سرابیم چرا فاطمه داریم

درمان حیدر

بانو سه ماه حرف تو با چشم و با سر است
آهى بکش!که آه تو درمان حیدر است

چادر به سر نکن…همه ى باور على
زخمى خدا نکرده به زیر معجر است؟

گل که شد مقصود,حتی خار حاجت می دهد
خار با تو می شود گلزارحاجت می دهد

زینب و زهرا بماند فضه هم جای خودش
توی این خانه در و دیوار حاجت می دهد

نگاهم‌ نمیکنی

غصه َم گرفته است نگاهم نمیکنی
زهرای من نگاه به آهم نمیکنی؟

باشد قبول چشم تو آسیب دیده است
اما مرا دگر تو صدا هم نمیکنی!!!

زهرا بمان

دلواپسی برایم, از این که رو سیاهم
شرم از شما نکردم, با این همه گناهم

هر شب برای یاری,دنبال من دویدی
اما فرار کردم ,افتاده قعر چاهم

حضرت صدّیقه

زهرا محلّ جلوه ی الله اکبر است
آیینه ی تمام نمای پیمبر است

کوثر عطیّه ایست خدا داده بر رسول
زهرا عطیّه, اُمّ اَبیها و کوثر است

خزان زودرس

شبیه درد رفتی و شدی در استخوان پنهان
نمی یابم تو را, ای در جهان مانند جان پنهان!

فرشته مست دنبال صدایش راه می افتد
کسی که می برد نام تو را زیر زبان پنهان

تسلیـمِ رضای فاطمه

تا که تسلیمیم , تسلیـمِ رضای فاطمه
راضی از اعمال ما باشـد خُدای فاطمه

شاه بانوی دوعالم اوست از این رو خُدا
آفریده شـاه مـردان را برای فاطمه

سوره ى کوثَر

چُنان طوفانِ سردى که براى گل ضرر دارد
شتابِ دست سَمت صورت مادر خطر دارد

حسن مانده ست که گریان عصاى مادرش باشد
وَ یا که گوشواره از میان خاک بردارد

سپر حیدر

ناگهان در وسط کوچه پرش خورد زمین
مادر افتاد؛ کنارش پسرش خورد زمین

پاک می کرد حسن دیده گریانش را
دید مادر جلوی چشم ترش خورد زمین

دکمه بازگشت به بالا