گاهگاهی نگاه ما را بَس
بوسهای گاهگاه ما را بَس
گرچه از دستِ یار ممکن نیست
جگری روبراه ما را بَس
گاهگاهی نگاه ما را بَس
بوسهای گاهگاه ما را بَس
گرچه از دستِ یار ممکن نیست
جگری روبراه ما را بَس
به مسکینی قناعت کرده بودم کرد سلطانم
امیرم چون اسیرِ طُرِّه یِ گیسویِ جانانم
فقیرِ دیدنِ کویِ نگارم که پریشانم
همه دنبالِ دیوانند و من مجنون و دیوانهَ م
آسمان از منزلش در آسمان دل کنده است
چادر شبرنگِ ماه از روشنی آکنده است
از زمین دارد دوباره نور، میبارد به عرش
نور یعنی؛ بر لب خورشید هشتم خنده است
روزی که روی نفسِ خودم پا گذاشتم
دل را کنارِ خانه ی تو جا گذاشتم
بیمارِ چشم های تو روزِ ازل شدم
روزی که سر به پای مداوا گذاشتم
ای که از دست کریمت خیر و برکت میرسد
هر کسی شد سائل جودت به عزت میرسد
تو نشان دادی که در آل امیرالمومنین
ظاهراً بر کودکانش هم امامت میرسد
سلام معنیِ توحید یا امام جواد
سلام مَاْمَنِ امیّد یا امام جواد
مدینه نور گرفت از جمال زیبایت
تویی عشیرهی خورشید یا امام جواد
ای باب حاجت همه ای قبلۀ مراد
نور الهُدی, ولیِّ خدا, سید العِباد
خیرالامم, محیط کرم, آسمان جود
ابن الرضا, امام نهم, حضرت جواد
مینویسم سر خط نام خداوندِ رضا
شعر امروز بپرداز به لبخند رضا
آنکه با آمدنش آمده محشر چه کسی ست؟
از تو در آل نبی با برکت تر چه کسی ست؟
باده را تاآخرش سر می کشم
آسمانی میشوم پر می کشم
همچو مِی میخواستم یک دل شوم
با اجازه, گرشود, دعبل شوم
از عرش ندا آمده أین الرَّجبیُّون
پیغام خدا آمده أین الرَّجبیُّون
شفّافیِّ آئینه ی این سینه خدائیست
مصراع به مصراع من اینبار رضائیست
از لا به لای دفتر شعرم عبور خواهم کرد
امشب تمام قافیه ها را مرور خواهم کرد
انشای جمله های ملیحانه تو را
با کاغذی زجنس محبت نمور خواهم کرد
طلوع چشم تو را افتاب باور کرد
هوای امدنت چشم را کبوتر کرد
ستاره هم به نوایی رسید از نورت
حضور سبز تو حال زمانه بهتر کرد