شعر مدح امام رضا ع

باغ بهشت

ای آفتاب, سایه ی خورشید گنبدت
باغ بهشت, باغچه ی شهر مشهدت

ما را نوشته اند میان اسیرها
از عاشقان درهمِ زلف مجعدت

خیل ر‌ُسُل

فصل غم و درد به پایان رسید
جان به تن عالم امکان رسید
ماهیت سوره ی انسان رسید
حضرت سلطانِ خراسان رسید

کریمِ ایل و تبار پیمبر

شاهنشهند و بنده نوازند و دلبرند
آنانکه غرق طاعت الله و اکبرند

فرقی نمی‌کند به گدا الطفاتشان
هر دو, کریمِ ایل و تبار پیمبرند

مشهد تو

بهشتِ نقشه‌ی جغرافیاست , مشهد تو
درِ ورودی عرش خداست , مشهد تو

به ربَّنای قنوتم قسم که آقا جان …
مراد قلبی ام از آتِناست , مشهد تو

پسر فاطمه

ای رئوفِ همیشه خوب سلام
پیش تو میشود دلم آرام
شد زیارت همیشه نیمه تمام
هر که رویت ندید شد ناکام

حج فقیران

دل من گم شد اگر پیدا شد بسپارید امانات رضا
و اگر از تپش افتاد دلم ببریدش به ملاقات رضا

از رضا خواسته ام تا شاید بگذارد که غلامش بشوم
همه گفتند محال است ولی دلخوشم من به محالات رضا

می رسد بوی محرّم

من نمی دانم به تو نزدیکم آقا یا که دورم
چشم بر راهم به ظاهر درعمل سدِّ ظهورم

روز خود را می کنم آغاز با یاد تو امّـا….
در تمام روز اهل جرم و عصیانم …شَرورم

کشتی نجاتی

من باده نوشی ام را هرگز نکردم انکار
بر عکس زاهد شهر می میخورم در انظار
بگذار تا بگویم کارم گذشته از کار
جرم نکرده ام را مردانه کردم اقرار

رزق محرم

کریمی و گدایت میکند مهمان دو عالم را
تهی دست فقیرت دیده ام دستان حاتم را

ضریح تو زمان معجزاتت مات خواهد کرد
شبى موسى بن عمران را , شبى عیسى بن مریم را

شمس الشموس

قیامتی که کسی را ره گریزی نیست
شفا اگر به شفاعت تو بر نخیزی نیست

دلم به مهر تو تا عرش میرود بالا
ولی بدون تو اندازه‌ی پشیزی نیست

شعر مدح امام رضا (ع)

تا خداوندان شمایید و گدایانیم ما
در مسیر طوس آهوی بیابانیم ما
پشت سقاخانه ات دنبال درمانیم ما
سربلندیم و سرافرازیم و بارانیم ما

شعر مدح امام رضا (ع)

سنگ بی ارزش کنار تو زبرجد میشود
سنگ قبر دوستانت نیز مرقد میشود

تو تمامی صفات خوب را داری ولی
“رأفتت” بین صفت هایت سرآمد میشود

دکمه بازگشت به بالا