تا که از لغزش بسیار ز پا افتادم
با رضای تو به دامان رضا افتادم
از ولی نعمت خود این همه غافل بودم
باز اما به مسیر شهدا افتادم
تا که از لغزش بسیار ز پا افتادم
با رضای تو به دامان رضا افتادم
از ولی نعمت خود این همه غافل بودم
باز اما به مسیر شهدا افتادم
زائرانش دسته دسته خیلِ صدها توده بود
او پناه صد هزاران همچو من آلوده بود
هرچه از او دورتر گشتم ، دلم آشوب تر
هر زمانی در حرم بودم ، دلم آسوده بود
حَرَمَم دیر شده حال دلم بد شده است
دل بیچارهی من راهی مشهد شده است
هر کسی گوشهی این خاک، نگاری دارد
دل دیوانهی من عاشق گنبد شده است
رجب را دوست دارم چون معاد است
قرار عاشقان، باب الجواداست
دری جز این حرم پیدا نکردم
همه جای حرم،باب المراد است
الا ای آنکه از بالا به مشتاقان نظر داری
مرا بیمار خود کردی و از دردم خبر داری
طبیب دردهای جان ما کس نیست الّا تو
فقط تو میتوانی درد از این بیمار بر داری
ای که برتر از دل و جانی پُر از دلتنگی ام
حضرت سلطان!تو می دانی پُر از دلتنگی ام
از حریمِ قدسی ات محرومم ای شاهِ غریب
مانده ام!مانندِ زندانی پُر از دلتنگی ام
خوشا ما که همسایه جنتیم
به خان کریمش همه دعوتیم
گدای رضاییم و در عزتیم
به دست کریمش چه خوش عادتیم
رضا پادشاه است و ما رعیتیم
اگر گفتم که خوشبختم در عالم ، علتی دارد
که دل با حبِّ آقای خراسان قیمتی دارد
امان از نار می گردد نصیبش بی برو برگرد
هر آنکه در حریم طوس برگِ دعوتی دارد
ماییم هم جوار تو یا حضرت رضا
پروانه ی مزار تو یا حضرت رضا
چون ذره بر مدار تو یا حضرت رضا
هر لحظه بی قرار تو یا حضرت رضا
اگر گفتم که خوشبختم در عالم ، علتی دارد
که دل با حبِّ آقای خراسان قیمتی دارد
امان از نار می گردد نصیبش بی برو برگرد
هر آنکه در حریم طوس برگِ دعوتی دارد
زحمتی را که پدر از کار طفلان میکشد..
گرچه باشد سخت!با شوق فراوان میکشد
پای لنگان و مسیر سخت و شیطان در کمین..
زحمت کار مرا شاه خراسان میکشد..
ما همه هیچیم و دنیا هیچ ، اما او که هست
ما همه لائیم اما مدِّ الاهو که هست
نیستیم اما چه غم “یا ضامن آهو “که هست
اهل هو اهل خدا اهل رضا وقتی شدیم
عین و شین و قاف عشقیم عین خوشبختی شدیم