سکوت بودم و بانگِ بُکای من برگشت
در این حسینیه حال و هوای من برگشت
گرفته بود گلویم..،میان روضه ی تو
چقدر داد زدم تا صدای من برگشت
سکوت بودم و بانگِ بُکای من برگشت
در این حسینیه حال و هوای من برگشت
گرفته بود گلویم..،میان روضه ی تو
چقدر داد زدم تا صدای من برگشت
موزونترین ترانهی لبهای من حسین
مضمون عاشقانهی در هر سخن حسین
زهرا میان مجلسشان گریه میکند
وقتی که هست صحبت هر انجمن حسین
فصل اشک و سوز و آه از پرده ی دل میشود
باز چشمانم به رنگ سرخ مایل میشود
باز هم روح الامین مرثیه خوانی میکند
کاف و هاء و یا و عین و صاد نازل میشود
این روزها که روزی گریه فراهم است
ای روضهخوان بخوان، که دوباره محرم است
با عشقوشور در دل هر کوچه دیدهام
در دست کودکان محل طبل و پرچم است
گذشت خاطره هامان، گذشته ها غم شد
شکست قلب زمین باز هم محرم شد
نیامده دل من تنگ رفتنت شده است
بهانه گیر شب روضه خواندنت شده است
ذره بودیم که بر چشم نگار آمده ایم
اشک ها ریخته شد تا که به بار آمده ایم
در جوار تو همه گل به نظر می آیند
تو گلی ما همه در کسوت خار آمده ایم
رفاقت من و تو بوده از الست حسین
خدا بخواهد اگر تا همیشه هست حسین
خودت بیا و دوباره بگیر دستم را
اگر که رشته پیوندمان گسست حسین
ثانیه های آخر عمرش
همه اطراف بسترش بودند
پیر مردی که مردم یک شهر
سال ها پای منبرش بودند
گریه کند برای تو بی اختیار ، چشم
بخشید از این جهت به بشر کردگار ، چشم
نذر نگاه سوی تو می شد تمام شان
گر داشت نوکر تو هزاران هزار چشم
نه فقط حال ما پریشان است
در عزایش رسول گریان است
خشکسالی چشم مان کافیست
وقت وقت نزول باران است
الحمدلله
دستم نشد از دامن سوگ تو کوتاه
از دید ما هست
ماه محرم سوگلی یازده ماه
هرکجا نام تو آمد کار ما فریاد شد
غصهآبادِ دل نوکر حسین آباد شد
یا حسین مادرم اول به من تاثیر کرد
طفل او در گاهواره عبد مادر زاد شد