شعر مرثیه

روضه

درحسینیه ی جبین روضه است
خط به خط گریه, چین به چین روضه است

آسمان گریه کرده بالأخره
هرشبی راکه در زمین روضه است

شبهای آخر است

روضه تمام گشت و دلم در هوای تست
آری دل شکسته ی من مبتلای تست

باور نمی کنم که شب آخر عزاست
پس صاحب عزای دو ماه عزا کجاست

ماه گریه

عاشقان را خبر دهید اینک
آخر ماه گریه آمده است
نزد این خانه آبرو دارد
هر که از راه گریه آمده است

ماه حزن

می رود ماه صفر با همه شور و نوا
ماه حزن و غم و اندوه, مه اشک و بکا

اول ماه محرم همه گفتیم حسین
آخر ماه صفر ما همه گوییم رضا

عشق تو

عشق تو هست , جنت اعلا نخواستیم
فردوس مال توست , ولی ما نخواستیم

«خود شاهدی به نام تو دُکان نساختیم»
ما با توییم , از تو که دنیا نخواستیم

کودک شش ماهه

از صدای تیر فهمیدم که سرعت داشته
از سرِ برگشته فهمیدم که شدّت داشته

حرمله مرد پریشان حالتی بوده ست که
در پریشان کردن دلها مهارت داشته

نوکری تکلیف بود

چون ” نماز وَتر ” که یک رکعتش را میخورم
نوکری تکلیف بود و تهمتش را میخورم
شاه من عمریست دارد زحمتم را میکشد
این منم , یک عمر , مزدِ زحمتش را میخورم

نوکرت شدم

فطرس گدایِ هر شبِ صحن و سرای توست
هر کس که سینه زن شده تحت لوای توست

هر جای این جهان که نظر می کنم تویی
یعنی که جای جای جهان کربلای توست

پدرم آمد؟

همه لب تشنه و آبی به حرم آمد؟ نه
قمرم رفت بیارد قمرم آمد؟ نه

رفت با مشک که آبی برساند به حرم
ساقی از همه لب تشنه ترم آمد؟ نه

ذکر تو

ماهِ بعد از چارده یک روزه اش هم کامل است
گاه طفلی در زمان کودکی اش عاقل است

می رسد وقتی که تا ترقوه جان,بین عرب؛
گفتن یک یا رقیه راه حل مشکل است

پاره شده پیرهنم

عمه جان دست نگهدار بهم می ریزد
مو که کمتر شده بسیار بهم می ریزد

شانه ام گم شد و سنجاق سرم را بردند
حق بده موی من این بار بهم می ریزد

خضاب

خضاب زخم شدى با حناى نیزه شکسته
پر است سینه ات از رد پاى نیزه شکسته

رسیده ام که دوباره سرم به سینه گذارم
گم است پیکر تو لا به لاى نیزه شکسته

دکمه بازگشت به بالا