دگر ای دوست مرا در حرمت محرم کن
رفتم از دست نگاهی به دل ماهم کن
یا بیا جانب قبله بکشان پای مرا
یا بر احوال دلم فکر کمی مرهم کن
دگر ای دوست مرا در حرمت محرم کن
رفتم از دست نگاهی به دل ماهم کن
یا بیا جانب قبله بکشان پای مرا
یا بر احوال دلم فکر کمی مرهم کن
میان این همه نیرنگ های شیطانی
تویی که وارث انگشتر سلیمانی
کجایی ای پسر کشتی نجات, بیا
نجاتمان بده از موج های طوفانی
ای نفس, یا به خاطر آقا خطا نکن
یا بعد از این برای ظهورش دعا نکن
او از خدا به جای تو شرمنده می شود
باشد… تو از امام زمانت حیا نکن!!!
تا دلم در حرم قرب تو یابد راهی
آتشی زن که برآید زوجودم آهی
سفر از خویش نکردم که رهم دور افتاد
ورنه تا کعبه وصل تو نباشد راهی
باز در شهر رسیدی و نفهمید کسی
آشنایی طلبیدی و نفهمید کسی
درد این است که ما مدعی هجرانیم!
درد هجران تو چشیدی و نفهمید کسی
دوباره گرد یتیمی نشسته بر مویت
و رود رود عزا جاری است از رویت
به یاد مادرت امشب نشسته میخوانم
نماز صبر به محراب طاق ابرویت
ناگهان پشت در شلوغ شدو
کفر آتش به جان دین افتاد
یک نفر با لگد به در زدو بعد
مادری پشت در زمین افتاد
من که سلمان اهلبیتم, پس
چشمهایم به دست مولا بود
من اجازه نداشتم آنروز
فقط این کار ,کار زهرا بود
وسط خانه بودم و دیدم
داشت زخم علی نمک می خورد
دست مولا به ریسمان بود و
فاطمه پشت در کتک می خورد
یک طرف فاطمه که یاس علیست
یک طرف میخ در که شعله ور است
کاش می شد مرا کتک بزنند
فاطمه دختر پیامبر است
وای از دست نامسلمان ها
تازیانه زدند بر قرآن
گفتم ای وای یا رسول الله!
دخترت را زدند نامردان
بین آتش نفس نفس زد و گفت
گرچه من دست بر کمر دارم
محسنم هم اگر شهید شود
از علی دست بر نمی دارم
مجید تال
نزد خالق هر کسی باشد فرودش بیشتر
در مسیر بندگی باشد صعودش بیشتر
اهل صوم و صمت باش و دل به پرحرفان مبند
مزبله وقتی بسوزد هست دودش بیشتر
سائلی بیچاره ام در بین راه افتاده ام
بی کس و تنها شدم بی سرپناه افتاده ام
باید امشب گریه ی سیری کنم بر حال خود
بی حیایی کرده ام در قعر چاه افتاده ام
چشمت رقم زد در ازل تقدیر من را
رویای من , تفهیم کن تعبیر من را
از جانبِ من بوده بدعهدی همیشه…
تو چشم پوشی می کنی تاخیر من را
خسته ام از مکر دنیا, چاره چیست؟
مانده ام تنهای تنها, چاره چیست؟
نفس بد, انداخت از چشمت مرا
حبس گشتم در خود آقا چاره چیست؟
در محضرت همیشه گرفتار میرسم
با دست خالی و دلِ بیمار میرسم
آقا بدون لطف تو افسرده می شوم
درشعرخود دوباره به تکرار میرسم