شعر مناجات اهل بیت

تیر غم حیدر

سخن هرگز نمیماند درون یک دهان پنهان
کدامین تیر میگردد به پهنای کمان پنهان

ز رد پای ناموزن مستان در خراباتم
نماند از راه زن بر خاک رد کاروان پنهان

مثل زلیخا هیچکس تاوان نداده

 

 

با سوختن شام وصالش را سحر کرد
مارا غم پروانه خیلی خونجگر کرد .
مشتاق شمعى , عاشقى را هم بیاموز
باید که گاهى مثل پروانه خطر کرد .

به یمن مِهر تو

به یمن مِهر تو شد از سراب, آب درست

بدون مِهر تو از آب شد سراب درست

نگاه کردن تو خلقت است تکویناً

نگاه کردی و شد ماه… آفتاب… درست

نشد که شد

کربلا قحط آب نشد که شد

جگر تو کباب نشد که شد

زیر کوهی ز تیغ و نیزه و تیر

حال و روزت خراب نشد که شد

زخم فراق

زخم فراق ها همه تعمیر میشود
وقتی دلی به گریه نمک گیر میشود

زائر سرای حضرت زهراست روضه ها
آنجا که شهر دوست به تصویر میشود

امام غریب

تو تنهای تنها امام غریب

تو گریان سقا امام غریب

الهی بمیرم نبینم غمت

فدای تو مولا امام غریب

با غمت می خرم

با غمت می خرم آقا خوشی عالم را

و به عالم ندهم تا به ابد این غم را

چشم بر راه تو و روز نهم هم آمد

قسمتم کرد خدا سینه زدن با هم را

غیبت طولانی

دیدن روی تو آیا هست در اقبال من؟

غیبت طولانیت زیر سر اعمال من

جمعه ها ابر بهاری می شود چشمان من

من یقین دارم خبر داری تو از این حال من

صاحب الزمان عج

این اشک ها حضور تو را داد میزند

عطر نگاه تو به خدا داد میزند

اهی کشیده اید که روضه گرفته است؟

تشریف چشم های شما داد میزند

گذشته…

بی تو به این دنیا چه ماتم ها گذشته

آقا هزار و اندی از غم ها گذشته

دیگر توان دوریت بر ما نمانده

آب از سر غم دار آدم ها گذشته

 

خیلی دلم گرفته

خیلی خیلی دلم گرفته از ندیدنت

من زنده ام فقط برای اینکه ببینمت

تو هستی امیدی برای زنده ماندنم

خدا کند زنده بمانم تا ببینمت

دارم امید حلّ معما

راضى مشو که رانده از اینجا کنى مرا
خواهى مگر که از سر خود وا کنى مرا
کوشش مکن به دورى خود عادتم دهى
دارم امید حلّ معما کنى مرا

دکمه بازگشت به بالا