شعر ولادت خاتم النبیین

بالاتر از بالا

باید تو را بالاتر از بالا صدا کرد
باید تو را والای بی همتا صدا کرد
ای رحمه للعالمین ما محمد
ای بی کران باید تو را دریا صدا کرد

بسم رب‌ّالقلم

بسم رب‌ّالقلم از عرش، غزل نازل شد
مدحِ شیرین‌سخنان بود، عسل نازل شد

شعرمان رفت به جایی که مَلک راه نداشت
روزِ آن منتِ خورشید و شبش ماه نداشت

یا رسول الله

قلم به دست گرفتم، قلم مسلمان شد
به صفحه نام تو دید و ز دست لرزان شد

قلم ز دست رها شد به طرفه العینی
ز شاعرش جلو افتاد و صاحب جان شد

یا نبی الله

معادلات نگاه مرا به هم‌زده ای
از آن‌زمان که دراین کوچه ها قدم زده ای!

کشیده ایم به سلمان و سینه چاک توایم
چه پرچمی به دل امت عجم زده ای!

یا رسول الله(ص)

در گرگ و میش صبح پر از ظلمتی که باز
افکند پرده روی سر مردم حجاز
نور حقیقت از طرف عرش سر زد و
لرزید روی فرش تن هر چه که مجاز

امروز نوشتند

امروز نوشتند کبوتر شدنم را
پرواز کنان راهی دلبر شدنم را
چشمان من از شوق مهیای شراب است
مدیون توام لذت ساغر شدنم را

تسبیحی از ستاره

اُف بر زمین بگوید اگر اُف به آمنه
چشم زمان زمان توقف به آمنه
تسبیحی از ستاره به دستش گرفته است
حق می دهد مجال تصرف به آمنه

خیر البشر

خیر البشر وقتی که ختم المرسلین باشد

روزی ما با رحمه للعالمین باشد

عرش از پس کار امانت بر نمی آمد

آمد محمد تا امانت دار دین باشد

خرمن غصه ها شرار گرفت

سوز را حملهء بهار گرفت

سینهء سبزه ها قرار گرفت

بلبل از پای غنچه خوار گرفت

یا رسول الله(ص)

می وزد در سینه ها عطر گلستان شما
می دمد نور خدا از عمق چشمان شما

نوبهاری در دل ماه ربیع الاوّل است
خنده زد گل در حضور روی خندان شما

زیباترین ذکر

آغاز کردم عشق را با «یامحمد»
زیباترین ذکر است برلبها محمد

خاتم شدن برانبیا..ثابت نموده
دردانه ی هستی بود تنها محمد

مکارم الاخلاق

لبت شکفت جهان زشت بود و زیبا شد
تمام آنچه خدا داشت در تو پیدا شد

نگاه آمنه بود و تو بودی و باران
نگاه کردی و عشق آن دقیقه معنا شد

دکمه بازگشت به بالا