علیرضا خاکساری

شعر ولادت امام زمان (عج)

عرض ادب ای جان و ای جانان نرگس
ای سیب سبز نوبر دامان نرگس
با غمزه ای دل برده ای از مادر خود
محو تماشایت شده چشمان نرگس

شعر ولادت حضرت علی اکبر (ع)

چشمانمان بر دست ذره پرور لیلاست
مستی ما از نام مستی آور لیلاست
یک قافله حور و پری دور و بر لیلاست
در شهر تنها صحبت از تاج سر لیلاست

شعر روضه حضرت زینب (س)

آمدم سوی غمکده خانم !
که عزای تو آمده خانم !
اذن سینه زدن بده خانم!
جبل الصبر ! سیده خانم !

شعر روضه حضرت ام کلثوم (س)

امشب برایت محتشم ها دم گرفتند
با مرثیه ها مجلس ماتم گرفتند
ای خواهریوسف برای سوی چشمم
از خاک زیر پای تو مرهم گرفتند

شعر ولادت حضرت زهرا (س)

هر بهاری با گل رویش شکوفا میشود

غنچه با لبخند معصومانه اش وا میشود

 

تین “و “زیتون” را میان گلشنش میپرورد

هر چه میخواهی در این گلخانه پیدا میشود

 

شعر فاطمیه

من و روضه خواندن که کار همیشه ست
نه آن روضه هایی که بی اصل و ریشه ست
همان روضه ی سنگ های مزاحم
و آیینه ای که لگدمال تیشه ست

شعر مدح حضرت زهرا(س)

بچه ها را دور هم عشق به مادر جمع کرد
تک تک ما را خود زهرای اطهر جمع کرد
فاطمه به شیعیان درس ولایت داده است
شیعه را عشق به حیدر پای منبر جمع کرد

شعر روضه حضرت زهرا (س)

شکستن ات کمرم را شکست فاطمه جان !

علی کنار تو از پا نشست فاطمه جان !

تمام ماحصل عمرمان در این نه سال

هر انچه بافته بودم گسست فاطمه جان !

شعر مرثیه حضرت زهرا (س)

ذکر زمین و آسمان ها “وای مادر  “
دم پاره ی روز و شب ما “وای مادر”
حتی ملائک مجلس روضه گرفتند
پیچیده در عرش معلا “وای مادر”

منت از این خانواده هر کسی بهتر کشید

منت از این خانواده هر کسی بهتر کشید
درد طعنه از زبان این و ان کمتر کشید
تا در این خانه باشم ابرویم میدهند
در به در شد هرکسی که دست از دلبر کشید

"بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران "

“بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران “
من منتظر نشستم در راه تو کماکان
حتی اگر که مردم یک سر بیا سراغم
“کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران”

عمامه بر میدارم از سر , حرف دارم

عمامه بر میدارم از سر , حرف دارم
هر جا بیاید نام مادر حرف دارم
هر چه می آید بر سر ما از سقیفه ست
از غربت بسیار حیدر حرف دارم

دکمه بازگشت به بالا