عماد بهرامی

فطرس بیاورید کرامت شروع شد
باران گرفت, لطف و عنایت شروع شد
 دنبال نوکرند برایش پیمبران
أین الحسینیون ولایت شروع شد

تا ابد قبلگاه اهل ولاست
کعبه ای که مقام شیر خداست
اصل توحید با علی بر پاست
کعبه زاده یکیست! حیدر ماست!

اصل این است‌ غیر ازین هم نیست
هرکسی با تو نیست آدم نیست
عالم الغیب! جز تو اعلم نیست
عالِمی بر علوم عالَم نیست

مثل هرشب که باده میخواهیم

آمدیم و زیاده میخواهیم

جام خالی و دست خالی تر

گرچه از ما نمی ستاند زر

غُل میخورد به چشمهء چشمان او سبو
می جوشد از شراب لبش ذکر حق و هو
اول قتیل نسل بنی هاشم است او
بر دشمنان جاهل آل علی(ع) بگو

نوح شش ماهه السلام علیک
جان خورشید, عالی الدرجات
بر طلوع محمدی وارت
صدوده تا سلام و شش صلوات

ما را پناه نیست به جز کشتی نجات
راه نجات ماست از این دار مشکلات
 
بر پرچم سیاه غمش تکیه می کنم
جانم فدای ماتم لب تشنهء فرات

سلام حضرت بانو گدا نمیخواهی؟

عزیز ضامن آهو گدا نمیخواهی؟

دلم گرفته به غم خو گدا نمیخواهی؟

شدم اسیر هیاهو گدا نمیخواهی؟

از فیض این حرم چقدر با صفاست ری
سر منشأ تلألؤ نور خداست ری
فرموده اند شعبه ای از کربلاست ری
اصلا بگو نگین سلیمان ماست ری

جان جهانی علی(ع), جنب خدا جای توست
مرجع تقلید عرش , خلق به فتوای توست

پستِ تو شد هر چه هست, مست تو شد حق پرست
دستِ خدایی و دست.. نیست که بالای توست

از لحظه ای که با علمت آشنا شدم
احیا شدم, نفس زدم از خاک پا شدم
پاشید نفْسِ بی هنرم, خاکِ پا شدم
گفتم حسین , فاطمه دید و دعا شدم
در بین روضه هم نفسِ انبیا شدم
پرچم گرفت دست مرا مبتلا